خدایا

خدای خوب

خدایا

خدای خوب

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۰ مطلب با موضوع «خدایا» ثبت شده است

صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم

از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم

چشمان ما هر آنچه به جز یار، دیده است!

از بخت تیره، وجه خدا را ندیده ایم

 

  • محمد ملک محمودی

بنویسید به روی لحدم

من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم

ننویسید که او خادم بد عهدی بود

بنویسید که او منتظر مهدی بود

 

  • محمد ملک محمودی

به نام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته های من است. می ستایمش ، چون لایق ستایش است.

سلام به این وبلاگ خوش امدید امید وارم ساعت های خوشی را در این وبلاگ بگذرانید.

نظر یادتون نره.

لطفا توی این پست نظر ندید.

چون پست ثابته.

راستی اگه کپی کردید ذکر منبع یادتون نره.

و کپی فقط با ذکر منبع مجازه.

.

خدا هر لحظه با ماست...

  • محمد ملک محمودی
راه رسیدن به خدا چیست؟ راه رسیدن به کمال مطلق چیست؟ راه رسیدن به مقام اطمینان مقامی که با رسیدن به خدا و کمال مطلق به آرامش برسم و دیگر از آن مقام و کمال، کمال و مقام بالاتری وجود ندارد. راه رسیدن به نفس مطمئن و دل آرام چیست؟

ادامه مکاتبه شما با این مرکز، بازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است که از این بابت از شما تشکر می نمائیم . البته برخی مطالب این پاسخ در پاسخ سوال های دیگر شما به دلیل تکراری بودن محتوای سوال, تکرار شده است, ولی مطالب تازه ای نیز دارد که قابل توجه است.
دوست عزیز تمام آنچه که شما به آن اشاره کرده اید از طریق پرداختن به مفهوم خدایی شدن قابل درک و وصول است. هدف زندگی از منظر اسلام خدایی شدن انسان و خود زندگی نیز در حقیقت فرصتی برای خداگونگی است. از همین رو تمامی آنچه که در قالب دستورات ، اوامر و نواهی دینی مطرح گردیده ، همه در راستای به کمال رساندن بشریت و خدایی نمودن انسان می باشد .
لذا اگر می خواهید در مسیر الهی قدم گذاشته و به کمال مطلق برسید باید تمامی افکار و اعمال زندگی در مدار توحید و دستورات الهی تنظیم نمائید که لازمه آن موارد ذیل می باشد :
1- شناخت خدا: امام رضا (ع) مى فرمایند: اول عباده الله معرفته‏ «اولین مرتبه عبادت خدا معرفت و شناخت خدا مى باشد .
در این باب اگر زمینه مطالعاتى شما کم است از کتاب هاى اعتقادى آقاى محسن قرائتى شروع کنید ولى بعدا مسیر مطالعاتى شما در کتابهاى استاد مطهرى باشد. اما اگر در گذشته مطالعاتى داشته اید از کتاب توحید استاد مطهرى شروع کنید.
2- ایمان به خدا: از شناخت و اعتقاد بالاتر و با ارزش تر ایمان به خدا مى باشد امام على (ع) مى فرمایند: الایمان شجره اصلها الیقین‏؛ ایمان درختى است که ریشه آن یقین است «پس بر حسب این روایت ریشه ایمان همان یقین قلبى است نه صرف اعتقاد و شناختى که در معرض رد و اثبات است و در روایتى دیگر امام رضا (ع) مى فرمایند: لاعباده الا بیقین‏ «عبادتى نیست مگر با یقین پس اصل شجره ایمان یقین است و یقین قوام بخش عبادت واقعى است در نتیجه ایمان به خدا عبادت واقعى را محقق مى سازد .
بنابراین کسیکه می خواهد کمال مطلق برسد باید علاوه بر شناخت خدا ایمان به خدا هم داشته باشد .
این نکته قابل ذکر است که مهمترین چیزى که ایمان را در قلب پا برجا و مستحکم مى کند ورع است که در کلام امام صادق (ع) آمده:» سئل الصادق (ع) ما الذى یثبت الایمان «قال: الذى یثبته فیه الورع والذى یخرجه منه الطمع «از حضرت سوئال شد چه چیزى ایمان را در قلب تثبیت مى کند؟ فرموند: چیزى که ایمان را در قلب تثبیت مى کند ورع (اجتناب از معاصى و شبهات حرام) مى باشد و چیزى که ایمان را از قلب خارج مى کند طمع (نسبت به گناهان و انجام معاصى) مى باشد.
3- شناخت دستورات خدا: از دیگر لوازم رسیدن به کمال ، شناخت دستورات خدا می باشد که این مرحله بعد از شناخت و ایمان به خدا و شناخت فرستادگان الهى می باشد زیرا برای بدست آوردن دستورات الهی باید فرستادگان الهى را بشناسیم تا بعد به رسالت آنها پى ببریم و در زمان غیبت امام معصوم (ع) به شائن و رسالت علما و فقهاى عظام واقف گردیم .
در این باب از جهت نظرى و بحث هاى کلامى و اعتقادى باید به بحث نبوت و امامت رجوع کرد ولى از جهت صرف شناخت دستورات عملى کافى است که به رساله هاى علمیه مجتهدین کرام رجوع شود بنابراین بارجوع به رساله مى توان واجب و حرام الهى را شناخت تا این ویژگى دیگر بنده واقعى خدا تحقق یابد.
4- ترجیح دستورات خدا: بسیاری از افراد ممکن است با دستورات الهی کاملا آشنا بوده و از حرام و حلال الهی مطلع باشند ولی به هنگام بروز خواهش های نفسانی و وسوسه های شیطان از فرامین الهی سرپیچی نمایند ؛ اما کسانیکه به دنبال رسیدن کمال مطلق هستند ، دستورات خدا را بر دستورات نفس، شیطان ، در عمل ترجیح می دهند . امام سجاد (ع) مى فرمایند:« من عمل بما افترض الله علیه فهو من اعبد الناس »هر کس به آنچه خدا بر او واجب کرده عمل کند از عابدترین مردم مى باشد امام على (ع) مى فرمایند:» لا عباده کادائ الفرائض «هیچ عبادتى مثل انجام واجبات نیست.» بنابراین انجام واجبات و ترک محرمات بر هر چیزى ترجیح دارد .
5- استقامت در مسیر بندگى: از دیگر لوازم رسیدن به خدا و کمال مطلق ، بندگى مادام العمرى و همیشگى خدا می باشد . خداوند تبارک و تعالى به پیامبر اکرم (ص) در قرآن چنین خطاب مى کند:» فاعبده واصطبر لعبادته؛ او را عبادت کن و در راه پرستش او شکیبا باش «،( مریم، آیه 65). خستگى و عبادت و بندگى مقطعى از ساحت بنده واقعى خدا بدور است حضرت على (ع) مى فرمایند:» دوام العباده برهان الظفر بالسعاده «،( الغرر والدرر، باب العباده، ص 24 و 318). عبادت دوام دار و همیشگى دلیل قاطع ظفر و دستیابى به سعادت و خوشبختى است این نکته در خور یادآورى است که مراد از عبادت فقط نماز و روزه نیست بلکه مراد، طاعت و فرمانبردارى از خدا است که در مرحله اول، عمل به واجبات و ترک محرمات مى باشد. مولا على (ع) مى فرمایند:» غایه العباده الطاعه؛ نهایت عبادت طاعت است «،( الغرر والدرر، 30). بنابراین بندگى و سرسپردگى دائم نسبت به خداى تعالى از ویژگى هاى مهم بنده واقعى خدا مى باشد.
در پایان چند توصیه زمینه ساز ، جهت رسیدن به کمال خدمت شما عرض می نمائیم :
1- انسان باید آگاهى و معارف خویش را با مطالعات دینى در بعد عقاید، اخلاق، احکام و دستورات الهى افزون سازد، تا با بصیرت و شناخت و آگاهى در راه خداوند، قدم نهد و در مسیر گام بردارد. چه این که بدون آن انسان دچار قشرى‏گرى، درویش‏مآبى و صوفى مسلکى خواهد شد. لذا توصیه می کنیم به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :
- مجموعه کتاب هایی که در خصوص اصول عقاید از سوی بزرگانی همچون شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی به نگارش در آمده .
- رساله عملیه مرجع تقلید خود
-پرسش و پاسخ دانشجویی شماره 18 (احکام نگاه و پوشش )
-کتاب واجبات و محرمات در شرع اسلام / آیت الله مشکینی / دفتر نشر الهادی / 1378
-کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب
3- ارتباط عمیق با ثقل اکبر یعنی قرآن
قرآن نقشه ی راهی است که از طرف محبوب به سمت محب فرستاده شده است، تا بندگان, با خواندن آن و حرکت در مسیری که توسط قرآن راهنمایی شده, به خدای مهربان برسند. بنابراین سعی کن حداقل روزی چند آیه را با دقت در معانی و تدبر بخوانی .
4- بهره‏گیرى از ثقل اصغر و ائمه هدى (ع) و توسل به ایشان، باید توجه داشت که توسل به حضرات معصومین (ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمینه ساز بهره‏گیرى بیشتر از فیض ربوبى و کسب توفیقات بیشتر، بنابراین نمى‏توان چنین پنداشت که به ائمه (ع) توسل داشته‏ایم ولى جوابى نگرفته‏ایم. زیرا همان توفیق توسل خود توجه به حق بوده است و مایه دورى از غفلت. پس خود جواب بوده است و چه بسا که همین روحیه کمال خواهى و به دنبال معنویت بودن از آثار و برکات همان توسلات باشد که باید ادامه یابد. چه بسیارند کسانى که از غفلت خود نیز غافلند و یا پس از توجه در صدد درمان بر نمى‏آیند. ازاین‏رو باید سپاسگزار نعمت‏ها و معنویات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزایش آن را از خداوند داشت.
5- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی، و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
6- پرهیز از مجالست و هم‏نشینى با اهل دنیا و دور از معنویت، چه آنکه از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر مى‏شود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مى‏کنم». خداوند نیز در سوره «نجم آیه 29 «مى‏فرماید: فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا پس از کسانى که از یاد ما روى گرداندند و جز زندگى دنیا را نخواستند اعراض کن و روى بگردان.
7- از سیستم مراقبه ، محاسبه و معاقبه نفس استفاده نمائید ، که مدام مرقب اعمال و رفتار خود باشید تا عملی شما را از مسیر کمال منحرف ننماید و هر شب یا هر هفته و یا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نماید و به تعبیرى به خود نمره بدهد. اگر کار شایسته‏اى انجام داده سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد و اگر مرتکب خلافى شده استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
8- التزام به احکام ظاهرى شریعت ،خصوصا انجام واجبات و ترک محرمات
6- در میان مستحبات نوافل یومیه بویژه نماز شب جایگاه ویژه اى دارد و بهترین رفرف عروج موءمنان و رساننده به مقام محمود است. ضمن تحفظ بر آنهااز زیاده روى بپرهیزید و کیفیت و حال وتوجه و حضور قلب رادر عبادات بر کمیت آنها ترجیح دهید.
7- ضمن انجام عبادات رعایت سلامت جسمى خود را نیز باید بکنید و آن را نیز در حد متعارف از وظایف خود بشمارید و در همه امور متعادل باشید.
8- مطالعه کتب اخلاقى عرفانى اعتقادى و تفسیر.
9- مکاتبه و مراوده باشخصیت ها و علماى برجسته اخلاق
10- بدانید تغییر حالات روحی امرى طبیعى است. در نهج البلاغه است «ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا» و تاکید شده است که به هنگام اقبال دل به مستحباب و گاه ادبار آن به فرائض و واجبات روى آورید. البته هر قدر حب دنیا از دل زدوده شود و عشق الهى در مکامن نفس استوار یابد اقبال دل دوام بیشترى مى یابد. و واصلان کوى عشق را هماره اقبال است و دیگر هیچ که از آن به صلوه دائم تعبیر شده است.
خوشا آنان که دائم‏در نمازند به حمد و قل هوالله کارشان بى‏
11- اخلاص در اعمال را به عنوان شاه کلید رسیدن به کمال فراموش نفرمائید .
اخلاص آن است که: عمل انسان از جمیع این شوائب و اغراض خالى باشد و از جهت محض تقرّب به خدا بوده باشد. و بالاترین مراتب اخلاص آن است که: در عمل، قصد عوضى اصلا نداشته باشد، نه در دنیا و نه در آخرت. و صاحب آن، همیشه چشم از اجر در دو عالم پوشیده، و نظر او به محض رضاى حقّ - سبحانه و تعالى - مقصور است و بجز او مقصودى و مطلوبى ندارد. و این مرتبه، اخلاص صدّ یقین است. و نمى‏رسد به آن: مگر کسانى که «مستغرق» لجّه بحر عظمت الهى گشته، و اله و حیران محبّت او باشند. و ایشان را التفاتى نه به دنیا و نه به آخرت باشد.
گداى کوى تو از هشت خلد مستغنى ست-اسیر قید تو از هر دو عالم آزادست‏ و رسیدن به این مرتبه میسّر نیست مگر اینکه انسان از همه خواهشهاى نفسانى دست برداشته و پشت پا بر هوا و هوس بزند و دل خود را مشغول فکر و صفات و افعال پروردگار خود نمایى. و وقت خود را به مناجات او صرف نماید، تا أنوار جلال و عظمت او بر ساحت دل پرتو افکند. و محبّت و أنس با او در دل تو جاى گیرد.
و پست‏ترین مرتبه اخلاص آن است که: در عمل خود قصد وصول به ثواب، و خلاصى از عقاب داشته باشد. و بسا طاعت و عبادت که آدمى در أداى آنها خود را به تعب مى‏افکند و آن را خالص از براى خدا پندارد و حال آنکه در آن خطا کرده و به آفت آن هم برنخورده. (معراج‏السعادة ج : 2 ص : 629)
12- آدمى جهت تقرّب به خدا و به دست آوردن آرامش روحى و تحصیل مکارم اخلاق و دورى از معاصى و رذائل، و زدودن کدورات روانى، و وسوسه‏هاى شیطانى، و تقویت اراده و نیروى تعقل و فکر، و قضاى حوائج مادى و معنوى، نیاز به دعا و نیایش به درگاه پروردگار متعال داشته و دارد، و لذا بخش وسیعى از تعلیمات انبیا را عموما و پیامبر بزرگوار و ائمه معصومین علیهم السّلام را خصوصا دعا و نیایش تشکیل مى‏دهد.
بنابراین اگر می خواهید به کمال مطلق و آرامش روحی نائل شوید ، یکی از بهترین راههای انس گرفتن با دعاهایى است که از پیشوایان دین و امامان معصوم علیهم السّلام رسیده است که در این زمینه می توانید از کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و صحیفه سجادیه و ... بهره کافی را ببرید .
با توجه به آنچه تا کنون برای شما گفتیم یقین بدانید در صورت استواری و استقامت در عمل نمودن به آنها دارای نفس مطمئنه خواهید شد یعنی دارای نفسی خواهید شد که با علاقمندى و یاد پروردگارش سکونت یافته بدانچه او راضى است رضایت مى‏دهد و در نتیجه خود را بنده‏اى مى‏بینید که مالک هیچ خیر و شرى و نفع و ضررى براى خود نیست و نیز دنیا را یک زندگى مجازى و داشتن و نداشتن و نفع و ضرر آن را امتحانى الهى خواهید دانست و در نتیجه اگر غرق در نعمت دنیایى شوید، به طغیان و گسترش دادن به فساد و به علو و استکبار، وادار نمى‏شوید، و اگر دچار فقر و فقدان گردید این تهى دستى و ناملایمات شما را به کفر و ترک شکر وانمى‏دارد، بلکه هم چنان در عبودیت پاى‏برجا خواهید بود و از صراط مستقیم منحرف نمى‏شود، نه به افراط و نه به تفریط تا آنجا که لذت این خطاب را خواهید چشید که : یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ - ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً - فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی - وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏ (فجر :27-30)

  • محمد ملک محمودی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم


تقرب به خدا و وصول و رسیدن به او،‌ مهم ترین دغدغه مومن است؛ زیرا مومن بر این باورست که کمال مطلق خداوند است و آن چه انسان به طور طبیعی به عنوان کمال بدان کشش و گرایش دارد،‌ هموست. پس همه اندیشه و تلاشش را می کند تا به کمال مطلق برسد.

از نظر مومن هر چند که راه های رسیدن به خدا به معنای کمال مطلق گوناگون است، ولی بهترین راه همانی است که خداوند خود بیان و مشخص کرده است. از این روست که به سراغ آموزه های وحیانی می رود تا ببیند که خداوند چه راهی را به عنوان راه راست رسیدن و تقرب جویی بیان می کند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن،‌ گوشه ای از حقیقت تقرب و وصول به خدا را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

تقرب،‌ نزدیکی معنوی

واژه عربی قرب به معنای نزدیکی است. هر چند که این واژه بیش تر در معنای نزدیکی فیزیکی و مادی به کار می رود؛ ولی در آموزه های وحیانی بیش تر به معنای قرب معنوی است.

تقرب جویی به معناى آهنگ و شتاب در منافع خود است. چنان که گفته شد این واژه وقتى در مورد تقرّب بنده به خدا به کار مى‌رود، به معناى نزدیکى روحانى است که با اتّصاف خود به صفات کمال و پاک کردن خویش از عیوب و نقایص حاصل مى‌شود.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص‌۶۶۴‌-‌۶۶۵‌، «قرب»)

پس وقتی از تقرب بنده به خدا سخن به میان می آید، تقرب مکانى، یا حتی زمانى و نسبى مقصود نیست، بلکه معناى معنوى آن یعنی رسیدن به مقام و منزلت مراد است که از طریق خاصی چون اتصاف به صفات و اسمای الهی تحقق می یابد. در آیات قرآنی برای بیان این معنا غیر از واژه از «قرب»، واژه‌هاى دیگری چون «زلفى»، «عند ربّهم»، «عنده»، «عند ربّک»، «عنداللّه»، «درجات»، «قریب»، «وسیله» و برخى جملات استفاده شده است.

از آن جایی که در هر انسانی این امکان وجود دارد که خدایی شود؛ چرا که اسماء و صفات الهی در انسان سرشته شده و انسان به علم خاص از طریق تعلیم الهی بدان دسترسی دارد(بقره، آیه ۳۱) ولی می بایست با انتخاب ارادی و اختیاری خود، آن را از راه مخصوص فعلیت بخشد تا دارای صفات فعلی خداوند شده و خدایی گردد.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، این راه همان راه عبادت است(ذاریات، آیه ۵۶) که بهترین و راست ترین راه است؛ چرا که به سلامت انسان را به مقصد می رساند و در میان راه های سالم(مائده، آیه ۱۶) این راه از آن به صراط مستقیم(همان و نیز حمد، آیه ۶؛ اعراف، ‌آیه ۱۶؛ صافات، آیه ۱۱۸) یاد می شود، کامل ترین، آسان ترین، سالم ترین، کوتاه ترین، زیباترین، گسترده ترین راه با ویژگی های انحصاری دیگر است.

البته از این راه راست به عنوان اسلام نیز یاد می شود که راه همه پیامبران رسیده به مقصد و مقصود از آن راه رفته و بدان دعوت کرده اند. هر کسی بیرون از این راه بخواهد به خداوند تقرب جوید و وصال را درک کند،‌ نمی تواند به همه آن چه که مطلوب اوست برسد. از این روست که خداوند تنها این را راه را مورد تایید قرار داده و غیر آن را راهی مقبول و مطلوب نمی داند.(آل عمران، آیات ۱۹ و ۸۵؛ مائده، آیه ۳)

پس تقرب جویی و وصال و لقای الهی تنها از طریق اتصاف به صفات الهی امکان پذیر است که راه آن نیز تنها عبادت شرعی اسلام است و هر راهی دیگر جز بیراهه و گمراهی نیست و انسان را از تاریکی نواقص و عیوب به روشنایی کمالات الهی نمی رساند.

خداوند در آیات چندی انسان ها را دعوت می کند تا به خداوند از طریق انتخاب درست اطاعت و عبادت و بندگی تقرب جویند و صفات الهی را در خود تحقق بخشند؛ چرا که اراده و اختیار در آدمی به او اجازه حق انتخاب را داده است تا دو مسیر جداگانه و متناقضی را در پیش گیرند که یکی صعود و دیگری هبوط و سقوط است.(فرقان، آیه ۵۷؛ مزمل،‌آیه ۱۹؛ انسان، آیه ۲۹؛ نباء، آیه ۳۹)

بهترین وسایل تقرب و وصال

همان طوری که گفته شد اطاعت و عبادت از طریق شریعت اسلام بهترین راه و سالم ترین و کامل ترین آن برای تحقق صفات الهی و فعلیت یابی آن در انسان است. در این میان خداوند ضمن بیان کلیات این معنا، برخی از اعمال شرعی را برای تحقق این معنا قوی تر و مفیدتر می داند.

البته باید دانست که تحقق و فعلیت یابی صفات و اسما در انسان دارای یک فرآیندی است.(انعام، آیه ۸۳؛ انفال، آیه ۴؛ توبه،آیه ۲۰؛ یوسف، آیه ۷۶) در آیات قرآنی به اشکال گوناگون به این فرآیند توجه داده شده است. از جمله در آیه ۱۳۸ سوره بقره از رنگ خدایی گرفتن سخن به میان آمده که گام نخست اتصاف به صفات الهی است.

خداوند در بیان عوامل اصلی به عبادت و عبودیت و پرسش خدای یگانه اشاره می کند. در حقیقت عامل اصلی و حقیقی و کلی همین عبادت است.(هود، آیه ۶۱)

این عبادت همان معنای دیگر اطاعت از خداوند است؛ به این معنا که خداوند زمانی عبادت می شود که به آموزه های عقلانی و وحیانی اش، توجه و اهتمام شود و زندگی بر اساس آن سامان یابد که از آن به اطاعت از خداوند تعبیر می شود. از این روست که خداوند در بیان صفات مقربان یعنی کسانی که به این مقام رسیده اند، مساله سبقت جویی آنان در اطاعت را مطرح می کند.(واقعه، آیات ۱۰ و ۱۱ و نیز مجمع‌البیان، ج‌۹‌-‌۱۰، ص‌۳۲۵)

از نظر قرآن، برای این که انسان به این درک برسد که خداوند همان کامل مطلق و مطلوب فطری و طبیعی بشر است، می بایست نخست به این مساله شناخت و علم یابد.(مجادله ، آیه ۱۱) چرا که علم و دانش مهم ترین انگیزه حرکتی و نیز جهت گیری درست و صحیح است. این علم و دانش، یعنی هستی شناختی و جهان شناختی، یک جهان بینی خاصی را پدید می آورد که نگرش های او را شکل می بخشد و باورها و عقاید او را می سازد. اگر شناخت صحیح باشد و نگرش بر اساس آن سامان یابد، این عقیده سالم در کنار اعمال صالح که عقیده سالم تجویز می کند، او را به سمت کمال مطلق سوق می دهد.(فاطر، آیه ۱۰)

خداوند در این آیه عقاید حقّ برخاسته از دانش و علم را در کنار عمل صالح عامل صعود و عروج انسان می داند. شکی نیست که که در رأس آن عقاید حق، اعتقاد به توحید قرار دارد که جهت گیری کلی و درست حرکت های انسان را نشان می دهد. اگر انسان این مسیر درست را بشناسد و در آن حرکت کند صعود می کند و مراد از صعود چنان که علامه طباطبایی می گوید همان تقرّب صاحب آن اعتقاد است. (المیزان، ج‌۱۷، ص‌ ۲۳)

البته خداوند این کلیات را تحت عناوین دیگر نیز بیان کرده است. به عنوان نمونه از کلیتی به نام ایمان سخن به میان آورده که عامل تقرب به خداوند است(مائده، آیه ۳۵؛ انفال، آیه ۴؛ توبه، آیات ۲۰ و ۹۹؛ یونس، آیه ۲ و آیات دیگر) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این باره به بهترین جنبه ایمان و برترین آن اشاره کرده و می فرماید: أفضَلُ الإیمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیثُ ما کُنتَ؛ برترین [مرتبه] ایمان آن است که بدانى هرکجا باشى خدا با تو است.( کنزالعمّال- ح ۶۶ ؛ میزان الحکمه ج ۱ ص ۴۳۶ ح ۱۴۴۳) این چنین ایمان به حضور در محضر خداوند موجب می شود تا همواره هر آن چه خداوند را خشنود می سازد بجوید و از هر آن چه خشم و ناخشنودی او را در پی می دارد،‌ پرهیز می کند. چنین ایمانی است که انسان را همواره متوجه وجه الله می کند و مسیر تقرب را دایم به او گوشزد می کند.( انسان، آیات ۸ تا ۱۰؛ و آیات دیگر)

عمل صالح نیز از همین کلیتی که ایمان دارد، برخوردار می باشد؛ چرا که عمل صالح هر کار پسندیده ای است که عقل و عقلاء‌ و شریعت آن را بپسندد.(سباء، آیه ۳۷؛ فاطر، آیه ۱۰)

اگر انسان در چارچوب پیش گفته و کلیاتی که از آن به عنوان عبادت، اطاعت، ایمان و عمل صالح حرکت کند،‌ رضایت الهی را به دست می آورد(آل‌عمران، آیات‌۱۶۲‌و‌۱۶۳) و رضای الهی نیز جز به تحقق صفات الهی و خدایی شدن معنایی ندارد؛ زیرا زمانی خداوند از بنده خشنود می شود که صفات سرشته را فعلیت بخشد و خدایی شود و این گونه تقرب حقیقی را به دست آورد.

بنابراین، برای رسیدن به خداوند وسایل علمی و عملی چندی می خواهد که در آیات قرآنی با همین عنوان وسیله از آن یاد شده است. به این معنا که انسان می بایست وسایلی را بر گزیند او را یاری رساند.(مائده، آیه ۳۵؛ اسراء،‌آیه ۵۷)

اما در میان اعمال صالح و عبادت برخی از آن ها از ویژگی خاصی برخوردار هستند که امکان تقرب جویی و خدایی شدن را بهتر فراهم می آورد؛ از این روست که در آیات قرآنی از آن به عوامل تقرب به خدا یاد شده است.

از نظر قرآن، رعایت ادب و احترام در معاشرت با اهل ایمان، مایه نیل به مقام قرب الهى است.(مجادله، آیه ۱۱) خداوند در این آیه از ارتفاع درجات یاد می کند که «ارتفاع درجات» همان کنایه از تقرّب به خدا دانسته‌است. (المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۸۸)

هم چنین توجه به معاد و قیامت( مزمل، آیات ۱۷ و ۱۹؛ نباء، آیه ۳۹)، خوف و ترس از خدا(اسراء، آیه ۵۷)، امیدواری به خداوند و رحمت واسع الهی(اسراء، آیه ۵۷)، استغفار و توبه به درگاه خداوندی(هود، آیه ۶۱)، انفاق خالصانه در راه خدا(انفال،‌آیه ۳ و ۴)، پیروی از آیات خدا(اعراف، آیه ۱۷۵ و ۱۷۶؛ رفعت به معنای تقرب، المیزان، ج‌۸‌، ص‌۳۳۳)، تقوا و پرهیزگاری(آل عمران، ایه ۱۵؛ مائده، آیات ۲۷ و ۳۵؛ حجرات، آیه ۱۳)، جهاد در راه خدا(توبه، آیه ۳۰)، شهادت در راه خدا(آل عمران، آیه ۱۶۹؛ حدید، آیه ۱۹)، دعا و نیایش(بقره، آیه ۱۶۸؛ تحریم،آیه ۱۱)، سجده و خضوع (علق، آیه ۱۹)، عبرت و پند گیری از آیات خداوندی در حوزه شناخت و رفتار(انعام، آیه ۱۲۶ و ۱۲۷)، قرآن و تذکارهای آن (انسان، آیه ۲۹) ،‌اقامه نماز(انفال، آیه ۳ و ۴)، هجرت در راه خدا(توبه، آیه ۲۰) را نیز از عوامل تقرب جویی می داند که می بایست به آن ها به عنوان عوامل خاص و تاثیرگذار بسیار مهم توجه کرد.

شکی نیست که نماز و سجده به عنوان عبادت بسیار خالص از مهم ترین عوامل تقرب جویی به خداست.(علق،‌ آیه ۱۹) امام کاظم علیه السلام درباره نقش نماز در تقرب به خداوند می فرماید: اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَهِ به ، الصَلوهُ؛ بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.( تحف العقول، ص۴۵۵)

در این میان انجام این عمل عبادی در زمان خاص و در مکان خاص ارزش و تاثیرگذاری بیش تری دارد؛ چنان که نمازها و سجده شبانه بسیار مهم است؛ زیرا تاثیر بسیار قوی در رسیدن به مقام های بلند انسانی یعنی همان تقرب به مقام محمودی دارد که از نظر خداوند نیز بسیار پسندیده و محمود است.(اسراء، آیه ۷۹)

امام حسن عسکری علیه السلام در باره نقش شب در راه رسیدن و وصول به خداوند می فرماید: اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ؛ وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.(مسند الامام العسکری، ص۲۹۰)

رسیدن به خداوند با بریدن از دنیا و انقطاع از هر چیزی است.(ذاریات، آیه ۵۰) از این روست که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خواهان انقطاع از غیر خداوند می شود و می فرماید : مَنِ انْقَطَعَ اِلَى اللّه‏ِ کَفاهُ اللّه‏ُ کُلِّ مَؤُنَهٍ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلَى الدُّنْیا وَکَلَهُ اللّه‏ُ اِلَیْها؛ هر کس از غیر خدا بِبُرد، خداوند، هزینه زندگى او را تأمین مى‏کند و از جایى که انتظار ندارد، روزى‏اش مى‏دهد؛ امّا هر کس چشم امیدش به دنیا باشد، خداوند، او را به دنیا وا مى‏گذارد. ( نهج الفصاحه، ح ۳۰۰۴)

از نظر امیرمومنان علی (ع) نیز وصول به مقام فنای فی الله و بقاء بالله،‌ کمال الانقطاع از غیر است. آن حضرت می فرماید: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وأنر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق الابصار القلوب حجب الفوز فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک؛ خدایا نهایت بریدن از غیر تو و پیوستن به خودت را روزی ام ساز و چشم های قلبمان را با نظاره به خودت روشن ساز تا بدانجا که چشم قلبمان حجاب های نوری را پاره کند و به کانون عظمت بپیوندد و ارواح ما به ساحت قدس تو متصل گردد.(مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، مناجات شعبانیه)

موانع تقرب و وصال

در آیات قرآنی موانع چندی به عنوان موانع تقرب به خدا و وصول به او بیان شده است که از مهم ترین آنها می توان پیروی از شیطان(اعراف،آیات ۱۷۵ و ۱۷۶)، پیروی از هواهای نفسانی(همان)، اعراض از آیات خداوندی(همان)، شرک در عبادت و پرستش معبودان باطل(زمر،ایه ۳؛ احقاف، آیه ۲۸)، تجاوزگری(مطففین، آیات ۱۲ و ۱۵)، دنیاطلبی(اعراف، ایه ۱۷۶) و گناه(مطففین، آیات ۱۲ تا ۱۵) اشاره کرد.

امام محمد باقر علیه السلام در بیان موانع تقرب به خداوند می فرماید: الجَبّارونَ اَبعَدُ النّاس منَ اللهِ عزُّ و جلَّ یومَ القیامَهِ؛ دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.( جهادالنفس،ص۲۵۴)

آن چه که در این آیات به آن توجه داده شده این است که شخص اطاعت خدا را کنار بگذارد و به اطاعت دیگران بپردازد و این گونه از خداوند دور می شود؛ چرا که به جای انقطاع از غیر خدا از خداوند بریده و به خلق پیوسته است و این همان ضلالت و گمراهی است که او را از خداوند دور می سازد. امام حسین علیه السلام می فرماید: مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ؛ هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.(مستدرک الوسایل ج۱۲ ص۲۰۹)

به هر حال،‌ هدف اصلی در زندگی هر انسانی می بایست تقرب و وصال الی الله باشد. از این روست که خداوند در بیان تقسیم انسان به تقرب به عنوان یک اصل اساسی توجه می دهد و انسان ها بر اساس میزان و درجه تقرب ایشان سبک و سنگین می کند و در ترازوی ارزشی می گذارد. در سوره واقعه انسان ها به مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال دسته بندی شده اند. مقربان به سبب سبقت جویی در کارهای خیر و مسارعت در آن به درجاتی رسیده اند که برتر از آن نیست. دسته دوم اصحاب یمین است که در مسیر کمالی حرکت کرده اند ولی به مقام قرب و مقام محمود صعق و فنا نرسیده و خدایی نشده و تنها رنگ خدایی گرفته اند؛ اما دسته سوم که اصحاب شمال هستند به بیراهه رفته و فرصت کوتاه عمر را تباه ساخته و هیچ صفت الهی را در خود فعلیت نبخشیده اند. این گونه است که در دوزخ فراق گرفتار و از قرب وصال بی بهره می شوند.

باشد که مسیر درست زندگی و هدف آفرینش را بشناسیم و به درستی در انقطاع و بریدن از هر آن چه ما را از خدایی شدن باز می دارد پرهیز کنیم و اهل تقوا و عمل صالح و سبقت گیرنده در کار خیر و سرعت جوینده در عمل صالح باشیم تا مقام محمود صعق و فنا را درک کرده و در برترین کمالات جایی گیریم و خدایی شویم.

  • محمد ملک محمودی

استثمار(Exploitation) در لغت به معنای استفاده از موفقیت، بهره کشى کردن سوء استفاده ،بهره بردارى، انتفاع، استخراج می باشد. واژه استثمار از ریشه «ثمر» و معادل فارسی آن «بهره کشی» است و در مباحث اقتصادی و اجتماعی به معنای استفاده و بهره بردن از کار کسی دیگر است. معنا و مفهوم علمی استثمار چنین است: به دست آوردن مجانی محصول کار یک فرد از جانب فردی که صاحب خصوصی وسائل تولید است، متاسفانه این شیوه در جامعه کنونی ما سیار زیاد دیده می شود. اما نظر امام در این مورد:
امام علی: «...فُجناةُ ایدیهم لا تکون بغیرِ افواههم: آنچه دستهای آنان چیده (و محصول کار آنان) است به دهان های دیگران نخواهد رسید.»
از شیوه های ستم بنیادِ اقتصادی که با هیچ عدل و تعادلی سازگار نیست، کم بها دادن به کار و کارهای مردم است. درس آموزان مدرس وحی، این اصل را از قرآن آموخته اند آنجا که می فرماید:
«... یا قوم اعبدواللّه ... و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط و لا تجنسوا الناس اشیاءهم و لا تعثوا فی الارض مفسدین؛ (هود/ 85 ـ 84) ای مردم خدای را بپرستید... و پیمانه و ترازو را تمام و به عدل دهید، و چیزهای (کار و کالای) مردمان را کم بها مکنید، و همچون تبهکاران در زمین به تبهکاری مپردازید.»
امین الاسلام طبرسی درباره معنای این آیه می گوید: «و لا تجنسوا الناس اشیاءهم»، ای و لا تنقصوا الناس حقوقهم حق مردم را کم مکنید.»
«بخس اشیاء و کم بها دادن به کار و کالای مردم»، دو گونه صورت می گیرد، نخست اینکه مواد خام و کالاهای مورد نیاز و دارای ارزش اقتصادی، که با رنج و تلاش از معادن و مزارع و دریاها و دشتها و... استخراج می شود، و به سرمایه داران و کارخانه ها عرضه می گردد. سرمایه داران با مکانیسم ویژه ای نسبت به آنها «بخس» اعمال کنند، و بها و ارزش واقعی آن ها را نپردازند. و این استثمار و تصاحبِ ثمره کار دیگران و نادیده گرفتن حق آنها بی عدالتی ای بزرگ است.

با توجه به اینکه استثمار در دنیای امروز و کارخانه داریهای گسترده جدید، بسیار گسترده تر و کوبنده تر است و وسائل ارتباطی جدید راه را برای تبانی و اتحاد علیه کارگران یا تولیدکنندگان مواد خام، بسیار هموار کرده است. از این رو کمبودداری و فقر در تمدن امروز بیشتر فاجعه بارتر و عمومی تر از تمدن های گذشته است. فقر و مشکلات اقتصادی بیش از یک میلیارد انسان، دلیل آشکار انواع ظلم های اقتصادی و رواداری «بخس» و کم بها دادن به کار و کالای انسان است

دیگر اینکه دستمزد کارگر و کشاورز به اندازه ارزش واقعی آن پرداخت نشود. نظام های سرمایه داری با راه کارهای ویژه ای از دستمزد کارگران می کاهند. صاحبان صنایع با اتحاد و همبستگی سطح دستمزدها و نرخ کار را پایین نگهمیدارند و با کم بها دادن به کار انجام شده روی هر کالا (یعنی «بخس») کارگران را استثمار می کنند. در سایه این مکانیسم، سرمایه داری به اموال بادآورده ای دست می یابد، و همواره از رشد سرمایه و سلطه بر بازار کار و بازارهای اقتصادی برخوردار می گردد؛ و در برابر، توده های کارگر و کشاورز، روزبه روز ناتوان تر و زمین گیرتر می شوند، و بدینگونه هاست که اجرای عدالت را ناممکن می سازند، و توازن اقتصادی جامعه را برهم می زنند.
امام علی: «لن یتمکن العدل، حتی یذّل البخس، هرگز امکان ندارد عدالت برقرار گردد، مگر اینکه (نظام استثماری) کم بها دادن (به کار و کالای مردمان) از میان برود.»
پیامبر بزرگوار در واپسین لحظات زندگی، که انسان های بزرگ، مهمترین و ارزشمندترین تجربه های خویش را بر زبان می آورند، به چند محور حیاتی در آیین زمامداری توجّه می دهد:
1. به کشاورزان ظلم نشود و دستمزد آنان بحق و عدل پرداخت گردد.
2. دست واسطه های اقتصادی قطع شود. آنانکه زمین را اجاره می کنند و بدون انجام کاری آنرا به بهایی بیشتر اجاره می دهند.
3. به کارگران تحمیل نشود، و به کاری مجبور نگردند، و به بیگاری کشیده نشوند.
امام علی، به روایت امام رضا  از پدرانش از پیامبر(ص): «انّ اللّه  ـ عزوجلّ ـ غافر کل ذنب الاّ من احدث دینا، او غضَب اجیرا اجره، او رجلٌ باع حُرّا خداوند بزرگ هر گناهی را می بخشاید مگر گناه کسی که (از پیش خود) دینی اختراع کند، یا کسی که مزد کارگری را (به عدل و تمام) نپردازد، یا کسی که انسان آزادی را (به بردگی بکشد و) به دیگری بفروشد.»
در این تعلیم والای محمدی به امام علی  بدترین و نابخشوده ترین گناهان، استثمار حق کارگر معرفی شده است. به بیگاری کشیدن، با دو شیوه انجام می شود: نخست اینکه آشکارا و با اعمال قدرت و مأموران سلاح به دست، کسانی به کارهایی وا داشته شوند؛ چنانکه در گذشته تاریخ این دست بیگاریها فراوان بوده است، و بویژه حاکمان خودکامه، انسان ها را برای ساختن کاخ ها و شهرها به بیگاری می کشیدند.

از شیوه های ستم بنیادِ اقتصادی که با هیچ عدل و تعادلی سازگار نیست، کم بها دادن به کار و کارهای مردم است

دیگر اینکه با برنامه ریزی کارخانه داران، نرخ دستمزدها را پایین نگهدارند، و با اتحاد و تبانی نگذارند کسی کارگری را با مزد بیشتری به کار گیرد. در این صورت کارگران برای رفع نیازهای ضروری خود و تهیه قوت لایموت، مجبورند کار کنند و با همین دستمزد کم بسازند؛ زیرا که هر کجا بروند آسمان همین رنگ است، و به مزد حقیقی و عادلانه خویش دست نمی یابند. در این فرض، گرچه بیگاری آشکاری دیده نمی شود و خود کارگر با پای خود به طرف کار می رود؛ لیکن در حقیقت بیگاری کشیدن است؛ زیرا که او مجبور است به همین دست مزد کم بسازد.
مفهوم «بخس» در گذشته و امروز: آیا می توان مفهوم بخس را که در قرآن آمده و در کلام امام  نیز بکار رفته است، در چهارچوب های روابط اقتصادی گذشته محدود ساخت، و کاستن ارزش واقعی مواد خام و کم بها دادن به کار انسان ها را که مفهوم «بخس» در روابط اقتصادی امروز دنیاست در نظر نیاورد؟ با توجه به اینکه استثمار در دنیای امروز و کارخانه داریهای گسترده جدید، بسیار گسترده تر و کوبنده تر است و وسائل ارتباطی جدید راه را برای تبانی و اتحاد علیه کارگران یا تولیدکنندگان مواد خام، بسیار هموار کرده است. از این رو کمبودداری و فقر در تمدن امروز بیشتر فاجعه بارتر و عمومی تر از تمدن های گذشته است. فقر و مشکلات اقتصادی بیش از یک میلیارد انسان، دلیل آشکار انواع ظلم های اقتصادی و رواداری «بخس» و کم بها دادن به کار و کالای انسان است.

  • محمد ملک محمودی

می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود

همان دل های بزرگی که جای من در آن است،

آن قدر تنگ می شود که حتی یادت می رود من آنجایم.


دلتنگی هایت را از خودت بپرس و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم.

هنوز خدایت همان خداست!

هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمی خواهم تو همان باشی!

تو باید در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

می دانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.

و جنسش عوض نمی شود ...

و می دانی که من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...برای همیشه!

چون هر وقت گریه می کنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...

چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،

صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام.

درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!

دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...

می خواهم شاد باشی ...

این را من می خواهم ...

تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.

شب ها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟

اما، نه من هم دل به دلت بیدارم.

فقط کافیست خوب گوش بسپاری.

و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن.....

  • محمد ملک محمودی


الهی دستم بگیر

 

 

الهی! اگر طاعت بسی ندارم در هر جهان جز تو کسی ندارم.الهی! تو دوستان را به دشمنانت می‌نمایی،درویشان را غم و اندوه دهی، بیمار کنی و خود بیمارستان کنی، درمانده کنی و خود درمان کنی، از خاک آدم کنی و با وی چندان احسان کنی، مجلسش روضه رضوان کنی،


الهی! از پیش خطر و از پس راهم نیست، دستم گیر که جز تو پناهم نیست.



الهی! دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم.



الهی! خود را از همه به تو وابستم، اگر بداری تو را پرستم و اگر نداری خود پرستم نومید مساز بگیر دستم.



الهی! ای دورنظر و ای نیکو حضر و ای نیکوکار نیک منظر، ای دلیل هر برگشته، و ای راهنمای هر سرگشته، ای چاره ساز هر بیچاره و ای آرنده هر آواره، ای جامع هر پراکنده و ای رافع هر افتاده. دست ما گیر ای بخشنده بخشاینده.



الهی! کار آن دارد که با تو کاری دارد. یار آن که دارد چون تو یاری دارد. او که در هر دو جهان تو را دارد هرگز کی تو را بگذارد.



الهی! در سر گریستنی دارم دراز. ندانم از حسرت گریم یا از ناز.



الهی!
یاد تو در میان دل و زبان است و مهر تو میان سر وجان.



الهی! یکتای بی‌همتایی، قیوم توانایی، بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی، از عیب مصفایی، از شرک مبرایی، اصل هر دوایی، داروی دل‌هایی،بتو رسد ملک خدایی.



الهی! نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز، شناخت تو ما را امان، لطف تو ما را عیان.



الهی! ضعیفان را پناهی. قاصدان را بر سر راهی. مومنان را گواهی. چه عزیز است آن کس که تو خواهی.



الهی! ای خالق بی‌مدد و ای واحد بی‌عدد، ای اول بی‌هدایت و ای آخر بی‌نهایت. ای ظاهر بی‌صورت و ای باطن بی‌سیرت، ای حی بی‌ذلت ای بخشنده بی‌منت، ای داننده رازها، ای شنونده آوازها، ای بیننده نمازها، ای شناسنده نامها، ای رساننده گامها، ای مطلع بر حقایق، ای مهربان بر خلایق، عذرهای ما بپذیر که تو غنی و ما فقیر و بر عیب‌های ما مگیر که تو قوی و ما حقیر، از بنده خطا آید و ذلت و از تو عطا آید و رحمت.



الهی! ای کامکاری که دل دوستان در کنف توحید توست و ای که جان بندگان در صف تقدیر تو است، ای قهاری که کس را به تو حیلت نیست، ای جباری که گردن کشان را با تو روی مقاومت نیست، ای کریمی که بندگان را غیر از تو دست آویز نیست. نگاه دار تا پریشان نشویم و در راه آر تا سرگردان نشویم.

  • محمد ملک محمودی
  • محمد ملک محمودی



 

 

توبه,توبه کردن,پذیرش توبه

توبه

 

توبه در لغت به معنای رجوع و بازگشت است. بازگشت در امور فیزیکی معنای روشنی دارد، یعنی این که انسان راهی را برود و سپس آن راه را بر گردد، اما در امور نفسانی و قلبی هم توبه معنای خاص خود را دارد، توبه یعنی روح و نفس انسان که مدتی از حیات خود را با یک سری از صفات و خصلت ها گذرانده و سپری کرده و با آن ها همدم بوده است، به دلیل یک انقلاب و تحول درونی آن ها را ترک کند و بر گردد.

 

مراحل توبه و پاکسازى

از نشانه‌هاى رحمت و لطف وسیع الهى، نعمت توبه و پذیرش توبه از سوى خداوند است، توبه به معنى ترک گناه، بازگشت به سوى خدا و عذرخواهى در پیشگاه خداوند است.

عذرخواهى بر سه گونه است؛

گاهى عذر آورنده مى‌گوید: من اصلاً فلان کار را انجام نداده‌ام. گاهى مى‌گوید: من به آن جهت این کار را انجام دادم. و گاهى مى‌گوید: این کار را انجام دادم ولى خطا کردم و بد کردم و اینک پشیمانم. این همان توبه است.

 

توبه در اسلام داراى شرایطى است؛ 1- ترک گناه، 2- پشیمانى از گناه، 3- تصمیم بر انجام ندادن دوباره گناه، 4- تلافى و جبران گناه.(1)

توبه همچون بیرون آوردن لباس چرکین از بدن و پوشیدن لباس پاک و تمیز است. توبه همچون شستشوى بدن آلوده و عطر زدن است.

قرآن در آغاز سوره هود مى‌فرماید:

و ان استغفروا ربکم ثم توبوا الیه (2)؛ و از پروردگار خود آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید.

آوردن استغفار و توبه در یک آیه، حاکى از آن است که این دو با هم تفاوت دارند، اولى به معنى شستشو و دومى به معنى کسب کمالات است. انسان نخست باید خود را از گناهان پاک سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بیاراید، نخست هرگونه معبود باطل را از قلب خود بزداید و سپس معبود حق را در آن جاى دهد، به قول حافظ:

تا نفس، مبرّا ز نواهى نکنى                          دل، آئینه نور الهى نکنى

 

استغفار و توبه در قرآن

توبه و استغفار در قرآن-در قرآن، ذات پاک خداوند، 91 بار غفور، «بسیار آمرزنده» و 5 بار غفّار، «بسیار بخشنده» یاد شده و در آیات بسیارى، مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شده‌اند. و بیش از 80 بار سخن از توبه و پذیرش توبه به میان آمده است. در اینجا به ذکر چند آیه مى‌پردازیم:

 

1- والّذین اِذا فَعَلوا فاحِشَة اَو ظلموا اَنفُسهم ذکروا الله فَاستَغفروا لِذُنوبِهم(3)؛ و از نشانه‌هاى پرهیزکاران آن است که: هرگاه مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش مى‌کنند.

 

2- و من یَعمَل سُوء او یَظلِم نَفسَه ثُمّ یَستغفِرِ الله یَجد الله غَفوراً رَحیماً(4)؛ کسى که کار بدى انجام دهد، یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد یافت.

 

3- وعد الله الّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَهم مَغفِرةٌ و اجرٌ عظیم(5)؛ خداوند به آنها که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده‌اند وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است.

 

4- قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله یَغفرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحیم(6)؛ بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‌آمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است.

 

تعبیراتى که در این آیه آمده مانند: «بندگان من»، «ناامید نشوید»، «رحمت خدا»، «آمرزش همه گناهان»، «غفور و رحیم بودن خدا»؛ همه حکایت از وسعت دامنه استغفار و پذیرش توبه و گستردگى رحمت الهى مى‌کند، به خصوص تعبیر به "عبادى"؛ «بندگان من»، که بیانگر آن است که همه از خوب و بد، بندگان خدا هستند و خداوند به آنها آنچنان مهربان است که آنها را بندگان خودش خوانده است. بنابراین چشم‌انداز امید به آمرزش، بسیار وسیع و گسترده است.

5- و اِذا سَئَلکَ عِبادِى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستجیبوا لِى ولیُؤمِنوا بى لَعلَّهُم یَرشُدون (7)؛ هنگامى که بندگانم از تو درباره من سوال کنند، (بگو) من نزدیکم به دعا کننده به هنگامى که مرا مى‌خواند پاسخ مى‌گویم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند و به مقصد برسند.

 

 

توبه

توبه

 

از لطایف و نکات بسیار ظریف در نزدیک بودن خدا به انسان این که در این آیه خداوند هفت بار، امور را به ذات پاک خود، بدون واسطه نسبت داده است: بندگان من، درباره من، من نزدیکم، مرا مى‌خواند، من پاسخ مى‌گویم، دعوت مرا اجابت کند، به من ایمان آورد.

 

یار نزدیکتر از من به من است                                وین عجب بین که من از وى دورم

 

6- ... و تُوبُوا اِلى اللهِ جَمعیاً اَیُّها المُؤمِنون (8)؛ اى مؤمنان! همگى به سوى خدا باز گردید.

 

7- وَ هُو الّذى یَقبِلُ التَّوبَة مِن عِبادِه (9)؛ و خدا کسى است که توبه بندگانش را مى‌پذیرد.

 

8- ... اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابِین (449)؛ قطعاً خداوند توبه کنندگان را دوست دارد.

 

9- یا ایّها الَّذینَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً(10)؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید توبه حقیقى و خالص کنید.

 

10- و هُو الَّذى یَقبلُ التَّوبَة عَن عِبادِه و یَعفُوا عَنِ السّیّئات (11)؛ او کسى است که توبه بندگانش را مى‌پذیرد و از گناهان مى‌گذرد.

 

11- اَفَلا یَتُوبُونَ اِلَى الله و یَستَغفِروُنَه و اللهُ غَفُورٌ رَحیم (12)؛ آیا توبه نمى‌کنند و به سوى خدا باز نمى‌گردند و از او طلب آمرزش نمى‌نمایند. خداوند آمرزنده مهربان است.

در این آیه با استفهام انکارى که بیانگر تاکید است، خداوند انسان‌ها را به سوى توبه و استغفار دعوت مى‌نماید و با ذکر دو صفت "غفور" و "رحیم" بودنش، عواطف آنها را تحریک مى‌نماید تا شاید به سوى خدا باز گردند و با آب استغفار، گناهانشان را بشویند و در پرتو توبه بر کمالات و فضایل انسانى خود بیفزایند.

 

توبه از دیدگاه روایات

با بررسى و تجزیه و تحلیل روایات مربوط به توبه و استغفار، مطالب متنوع و جامعى، پیرامون توبه به دست مى‌آید که در اینجا به طور خلاصه به بخش مهمى از آن مى‌پردازیم:

 

1- توبه راستین

توبه راستین پنج رکن دارد:

- ترک گناه.

- پشیمانى از گناهان سابق.

- تصمیم بر ترک گناه.

- جبران گناهانى که قابل جبران است با اداى حق الله و حق النّاس.

- استغفار با زبان.

 

توبه نصوح چیست؟

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

تُوبُوا الى الله تَوبَة نَصُوحاً(13)؛ به درگاه الهى توبه نصوح کنید.

امام صادق علیه السلام در تفسیر واژه «نصوح» چنین فرمودند:هو الذَّنبُ الّذى لا یَعودُ فیه اَبداً(14)؛ آن توبه‌اى است که هرگز به آن گناه باز نگردد.

و امام هادى علیه السلام در معنى توبه نصوح فرمود:ان یکونَ الباطِنُ کالظاهِر و افضِل من ذلک (15)؛ توبه نصوح، آن است که باطن انسان مانند ظاهر بلکه بهتر از ظاهر باشد.

رسول خدا صلّى الله علیه وآله در معنى نصوح فرمودند:

ان یَتُوب التائِب ثمّ لایَرجع فى ذَنبٍ کما لایَعود اللَبن الى الضَّرع (16)؛ توبه کننده، هرگز به گناه باز نگردد، چنانکه شیر به پستان باز نمى‌گردد.

امام على علیه السلام در معنى نصوح مى‌فرماید:

نَدمٌ بِالقَلب و استِغفار باللّسان و القَصد على ان لا یَعود(17)؛ پشیمانى قلبى و عذرخواهى با زبان، و تصمیم جدى و مداوم بر ترک گناه.

 

2- شرائط صحت و کمال توبه

شخصى براى خودنمایى در محضر على علیه السلام گفت: "استغفر الله". حضرت على علیه السلام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند آیا مى‌دانى استغفار (تنها به زبان نیست و) از درجه اعلى است؟ سپس فرمود: استغفار و توبه داراى شش رکن است:

- پشیمانى از گناهان قبل،

- تصمیم بر ترک گناه،

- اداى حق مردم،

- اداى حق الله،

- ذوب شدن گوشت بدن که از غذاى حرام روییده شده با حزن و اندوه،

- بدن سختى طاعت خدا را بچشد همانگونه که شیرینى گناه را چشیده است.(18) در این هنگام بگو: استغفر الله.(19)

جبران گناهان گاهى به مرحله‌اى مى‌رسد، که باید گناهان سابق را تبدیل به نیکى‌ها کند. یعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشوید، بلکه آثار درخشان کارهاى نیک را جایگزین آن بنماید. به عنوان مثال اگر کسى مدت‌ها پدر یا مادرش را آزرده و اکنون توبه کرده، تنها قطع آزار کافى نیست. بلکه باید با شیرینى محبت خود، تلخى آزار را جبران کند.

 

امام سجاد علیه السلام در مورد توبه فرمودند:

انّما تَوبَة، اَلعَمل و الرُّجوع عن الاَمر و لیستِ التَّوبة بِالکَلام (20)؛ توبه یعنى کار شایسته و بازگشت از انحراف، نه لقلقه زبان.

یکى دیگر از شرایط توبه، جبران ضایعات گناه است.

قرآن در این باره مى‌فرماید:

اِلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِک وَ اَصْلحوا؛ مگر کسانى که بعد از این توبه کنند و به اصلاح و جبران بپردازند.

جمله "واصلحوا" بیانگر این است که شرط مهم توبه اصلاح و جبران ضایعات گناه است.

یکى دیگر از شرایط کمال توبه اقرار به گناه است، تا آنجا که امام باقر علیه السلام فرمودند:

والله ما ینجو من الذّنب الاّ من اقربه؛ سوگند به خدا از گناه نجات پیدا نمى‌کند، مگر کسى که به گناه اعتراف کند.(21)

و حضرت على علیه السلام مى‌فرماید:

المُقرّ بالذَّنبِ تائِب (22)؛ اعتراف کننده به گناه، توبه کننده است.

 

3- انواع توبه و مراحل توبه

امام صادق علیه السلام در ضمن گفتارى در مورد توبه فرمودند:

و کل فرقة من العباد لهم توبة ... و توبة الخاص، من الاشتغال بغیر الله تعالى و توبة العام من الذنوب (23)؛ هر گروهى داراى یک نوع توبه هستند... توبه بندگان خاص و ممتاز، توبه کردن از لحظات غفلت از خدا و متوجه شدن به غیر خداست و توبه توده مردم، توبه از گناهان است.

 

مطلب دیگر این که، پشیمانى از گذشته و تصمیم بر ترک گناه،مرحله نخستین توبه است، مراحل دوم توبه آن است که توبه کننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآید.

همچون بیمار و کسى که تب دارد، که با خوردن دارو، تب او قطع مى‌شود، ولى بعد از این مرحله نیاز به داروهاى تقویتى دارد تا با استفاده از آنها، بنیه جسمى او به مرحله قبل از بیمارى برسد و شاید سخن امام باقر علیه السلام بر همین اساس باشد که فرمود:

التائِبُ من الذَّنب کَمَن لا ذَنبَ له و المُقیم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه کالمُستَهز(24)؛ توبه کننده از گناه همانند کسى است که گناه ندارد و آن کس که در گناه بماند و در عین حال استغفار کند همانند مسخره کننده است.

 

4- وسعت دامنه پذیرش توبه

چنانکه قبلاً ذکر شد، خداوند مى‌فرماید:

... لا تَقنطوا مِن رَحمَة الله اِنّ اللهَ یَغفِر الذُّنوبَ جَمیعاً(25)؛ از رحمت خدا ناامید نشوید، خداوند همه گناهان را مى‌آمرزد.

این آیه با صراحت بیان مى‌دارد که راه توبه به روى همه کس باز است. تا آنجا که نقل شده «وحشى» قاتل حضرت حمزه (علیه السلام) با شنیدن این آیه به حضور پیامبر (صلّى الله علیه وآله) آمد و اظهار توبه کرد.پیامبر اکرم (صلّى الله علیه وآله) توبه او را پذیرفت ولی فقط به او فرمود: از چشم من غایب شو، چرا که من نمى‌توانم به تو نگاه کنم.

 

رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مى‌فرماید:

در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند.

بعضى سؤال کردند: آیا این آیه درباره وحشى است یا شامل همه مسلمین مى‌شود؟ پیامبر (صلّى الله علیه وآله) فرمود: همه را شامل مى‌شود.(26)

وسعت و دامنه پذیرش توبه تا آنجاست که روایت شده: شخصى در محضر حضرت رضا (علیه السلام) گفت: خدا لعنت کند کسى که با على (علیه السلام) جنگید. امام رضا (علیه السلام) به او فرمود:

قل الاّ مَن تاب و اَصلح (27)؛ بگو مگر کسى که توبه کرد و خود را اصلاح نمود.

و این بیانگر لطف الهى نسبت به گنهکاران است اصولاً اسلام راه بازگشت به سوى خدا را به روى هیچ کس نمى‌بندد، حتى در مورد عذاب سخت شکنجه گران مى‌فرماید:

اِنّ الَّذینَ فَتَنُوا الْمُؤمِنینَ والمُؤمِناتِ ثُمَّ لَم یَتُوبُوا فَلَهم عَذابُ جَهنَّم(28)؛ براى آنان که زنان و مردان با ایمان را شکنجه دادند، ولى توبه ننمودند عذاب دوزخ است.

جمله "ثم لم یتوبوا" حاکى از پذیرش توبه شکنجه گران است.

 

5- محبت خاص خدا به توبه کنندگان

در قرآن مى‌خوانیم:

اِنَّ الله یُحِبُّ التَّوّابین(29)؛ خداوند قطعاً توبه کنندگان را دوست مى‌دارد.

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:هر گاه مردى در شب تاریک شتر و توشه‌اش را در سفر گم کند و سپس پیدا کند، چقدر خوشحال مى‌شود، خداوند بیشتر از او نسبت به توبه کننده فرحناک مى‌شود.(30)

و در سخن دیگر فرمودند:

الله افرح بتوبة عبده من العقیم الوالد، و من الضال الواجد، و من الظمان الوارد(31)؛ خداوند به توبه بنده‌اش فرحناک‌تر است از مرد عقیمى که داراى فرزند شود و از شخصى که گمشده‌اش را پیدا کند، و از تشنه‌اى که به آب مى‌رسد.

رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) فرمودند:هیچ موجودى در پیشگاه خدا، محبوب‌تر از مرد یا زن توبه کننده نیست.(32)

نیز فرمودند: التائبُ حَبیب الله (33)؛ توبه کننده، محبوب خدا است.

 

6- سرزنش از تاخیر توبه

انسان، هر لحظه مامور به توبه است و فرمان توبوا، «توبه کنید» او را به تعجیل در توبه دعوت مى‌نماید، بنابراین تاخیر در توبه تاخیر در انجام فرمان الهى است و چنین کسى در هر لحظه به عنوان ترک کننده فرمان خدا به حساب مى‌آید.

امام جواد علیه السلام مى‌فرماید:

تَاخیر التُّوبَة اِغتِرار، و طُول التَسویف حَیرَة(34)؛ تاخیر توبه نوعى غرور و بى‌خبرى و طولانى نمودن آن نوعى حیرت و سرگردانى است.

 

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیده‌اند.

مردى از امیرمؤمنان على علیه السلام درخواست موعظه کرد، آن حضرت به او فرمود:

لا تَکُن ممّن یَرجوا الا خِرة بِغَیر العَمَل و یُرَجِّى التَّوبَة بِطُول الاَمَل (35)؛ از کسانى مباش که بدون عمل، امید سعادت آخرت را دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تاخیر مى‌اندازند.نیز فرمودند: لا دینَ لِمُسَوّف بِتَوبته(36)؛ آن کس که توبه را به آینده موکول مى‌کند، دین ندارد.

 

امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

ایّاکَ و التَّسویف فَانَّه بَحرٌ یُغرَقُ فیه الهَلْکى (37)؛ از تاخیر انداختن (توبه) بپرهیز، زیرا تاخیر انداختن توبه (همچون) دریایى است که درمانده در آن غرق مى‌گردد.

باید توجه داشت که توبه هنگام مرگ، ارزشى ندارد، چنان که ایمان و توبه فرعون هنگام غرق شدن پذیرفته نشد و در آیه 18 سوره نساء به این مطلب تصریح شده است.

محمد همدانى مى‌گوید، از حضرت رضا (علیه السلام) پرسیدم: چرا خدا، فرعون را غرق کرد، با این که ایمان آورد و به توحید اعتراف کرد؟آن حضرت در پاسخ فرمود:

لانَّه آمَنَ عند رُؤیَة البَاءس، و الایمانُ عِند رؤیَةِ البَاسِ غَیر مَقبُول (38)و (39)؛ زیرا فرعون هنگام دیدن عذاب، ایمان آورد. و ایمان در این هنگام پذیرفته نیست.

و این را نیز نباید از نظر دور داشت که در روایات متعدد آمده هرگاه مؤمن گناهى مرتکب شود، تا هفت ساعت به او مهلت داده مى‌شود که اگر در این هفت ساعت توبه کرد، گناه او در نامه عمل ثبت نمى‌گردد، در بعضى از روایات به جاى هفت ساعت از صبح تا شب ذکر شده است، امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

إنّ العبد اذا اذنب ذنباً اُجِّل من غَدوَةٍ الى اللیل فانْ استغفر الله لم یکتب علیه (40)؛ بنده وقتى که گناه کند، از بامداد تا شب مهلت دارد اگر در این مدت از درگاه خدا طلب آمرزش کرد، آن گناه بر او نوشته نشود.

 

7- نتایج درخشان توبه

توبه و قبولى توبه از نعمت‌ها و مواهب کم نظیر الهى است و داراى آثار و نتایج بسیار درخشانى است.توبه حقیقى آنچنان انسان گنهکار را دگرگون مى‌کند، که گویى اصلاً گناه نکرده است. چنانکه امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

التائب من الذنب کمن لا ذنب له (41)؛ توبه کننده از گناه مانند آن است که گناهى نکرده است.


توبه حقیقى موجب پرده‌پوشى و نابودى آثار گناه مى‌گردد، امام صادق علیه السلام فرمودند:

هنگامى که بنده توبه حقیقى کرد، خداوند او را دوست مى‌دارد، و در دنیا و آخرت گناهان او را مى‌پوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او برایش نوشته‌اند از یادشان ببرد و به اعضاى بدن وحى مى‌کند که گناهان او را پنهان کنید.و به نقاط زمین (که او در آن گناه کرده) فرمان مى‌دهد گناهان او را پنهان کنید.

فیلقى الله حین اَلقاه و لیس شَیى یَشهد علیه بشىء من الذّنوب (42)؛ پس توبه کننده با خدا ملاقات کند به گونه‌اى که هیچ چیز نیست که در پیشگاه خدا گواهى بدهد که او چیزى از گناه را انجام داده است.در آیه 8 سوره تحریم که به توبه نصوح امر شده، به پنج ثمره و نتیجه توبه حقیقى اشاره شده که عبارتند از:

1- بخشودگى گناهان.

2- ورود در بهشت پر نعمت الهى.

3- عدم رسوایى در قیامت.

4- نور ایمان و عمل، در قیامت به سراغ توبه کنندگان آمده و پیشاپیش آنها حرکت نموده و ایشان را به سوى بهشت، هدایت مى‌کنند.(43)

5- توجه آنها به خدا بیشتر مى‌گردد، و تقاضاى تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خود مى‌کنند.

بطور خلاصه، توبه حقیقى انسان را محبوب خدا مى‌کند، آن هم به عنوان محبوب‌ترین بندگان، چنانکه امام کاظم علیه السلام مى‌فرماید:

و اَحَبّ العِباد الى الله تعالى المُفَتَّنون التَّوابون(44)؛ و محبوب‌ترین بندگان در پیشگاه خدا، آنهایى هستند که در فتنه (گناه) واقع شوند و بسیار توبه کنند.

و در روایت دیگرى از امام معصوم نقل شده (45) که خداوند به توبه کنندگان، سه موهبت عطا کرده که اگر یکى از آنها را به همه اهل آسمان‌ها و زمین مى‌داد همه آنها نجات مى‌یافتند:

1- بشارت به آنها که خداوند آنان را دوست دارد،(46) و کسى که خدا او را دوست بدارد او را عذاب نمى‌کند.

2- حاملین عرش خدا و ره‌یافتگان در جوار عرش کبریایى خداوند براى توبه کنندگان، طلب آمرزش مى‌کنند و مقامات عالى را براى آنها آرزو مى‌نمایند.(47)

3- گناهان توبه کنندگان به حسنات و پاداش‌ها، تبدیل مى‌گردد و خداوند به آنها نوید رحمت و امن داده است.(48)

در پایان بحث توبه، با امام سجاد علیه السلام همنوا شویم که در فرازى از مناجات خود از مناجات‌هاى پانزده‌گانه‌اش به پیشگاه خداوند چنین عرض مى‌کند:

الهى انت فَتَحت لِعبادک باباً الى عَفوِک، سمّیتَه التّوبه، فقلت: توبوا الى الله توبة نصوحاً، فما عذر مَن اغفل دخول الباب بعد فتحه؟ (49)؛ اى خداى من! تو آن کسى هستى که درى به سوى عفوت براى بندگانت گشوده‌اى و نام آن را توبه نهاده‌اى و (در قرآن) فرموده‌اى: به سوى خدا باز گردید و توجه خالص کنید، اکنون عذر کسانى که از وارد شدن به این در گشوده غفلت کرده‌اند، چیست؟

 

جبران گناه

در توبه یکى از ارکان مهم، جبران گناه است، که موجب شستن آثار گناه شده و زدودن رسوبات گناه مى‌گردد.از این جبران، در اسلام با عنوان «کفارات و تکفیر» «پوشاندن و پاک کردن» یاد مى‌شود.«تکفیر» در مقابل «اِحباط» است، احباط یعنى انسان با ارتکاب گناه، کارهاى نیک خود را پوچ و بى اثر کند، ولى تکفیر یعنى انسان با کارهاى نیک، آثار گناهان از چهره جان خود بزداید، به عبارت روشن‌تر توبه داراى دو مرحله است:

1- قطع و ترک گناه (پاکسازى).

2 - تقویت جان با اعمال نیک (بهسازى).

همانند بیمارى که درمان او داراى دو بعد است، یکى خوردن داروى‌هاى درمان کننده،دوم خوردن داروهاى نیروبخش، تا آثار و ضایعات بیمارى را از بین ببرد.جبران گناهان گاهى به مرحله‌اى مى‌رسد، که باید گناهان سابق را تبدیل به نیکى‌ها کند. یعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشوید، بلکه آثار درخشان کارهاى نیک را جایگزین آن بنماید. به عنوان مثال اگر کسى مدت‌ها پدر یا مادرش را آزرده و اکنون توبه کرده، تنها قطع آزار کافى نیست. بلکه باید با شیرینى محبت خود، تلخى آزار را جبران کند.

 

 

توبه,توبه کردن,پذیرش توبه

توبه

 

جبران گناه از دیدگاه قرآن

 

- و یَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّیّئة (50)؛ (اندیشمندان) با کارهاى نیک، کارهاى بد خود را از بین مى‌برند.

- اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِک یُبدِّل الله سیِّئاتِهم حَسَنات (51)؛ مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، که خداوند گناهان این گروه را به حسنات تبدیل مى‌کند.

- و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَى النَّهار و زُلَفاً مِنَ اللیل اِنَّ الحَسَنات یُذهِبْن السَّیّئات (52)؛ نماز را در دو طرف روز و اوایل شب برپا دار، چرا که نیکى‌ها، بدى‌ها را بر طرف مى‌سازد.

 

- اِنْ تَجتَنِبُوا کَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُکَفِّر عَنکُم سیِّئاتِکم (53)؛ اگر از گناهان کبیره‌اى که از آن نهى شده‌اید، اجتناب کنید گناهان کوچک شما را مى‌پوشانیم.

- والَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُکَفِّرنَّ عَنهُم سَیِّئاتِهم(54)؛ کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را مى‌پوشانیم.

 

منظور از پوشاندن گناه چیست؟

- ... فَالَّذینَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِیارِهم و اُوذوا فى سَبیلى و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُکَفِّرنَّ عَنهم سَیِّئاتهم (55)؛ پس آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه‌هاى خود بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند سوگند یاد مى‌کنم که گناهان آنها را مى‌پوشانم و محو مى‌کنم.

از آیات فوق چنین نتیجه مى‌گیریم که:

توبه‌اى مورد قبول است و موجب محو گناهان مى‌گردد که با ایمان، عمل صالح، نماز، هجرت، جهاد و شهادت همراه باشد وگرنه ضایعات گناهان سابق، جبران نخواهد شد.

 

جبران گناه از دیدگاه روایات

در روایات بطور صریح تاکید شده که در توبه ترک گناه و پشیمانى، کفایت نمى‌کند. بلکه باید آثارى را که گناهان در زندگى انسان پدید آورده‌اند با کارهاى نیک، جبران و اصلاح نمود.

این جبران در چهره‌هاى مخصوصى بروز مى‌کند، تا عامل تربیت و تکامل انسان گردد. براى تکمیل این بحث، به روایات زیر توجه کنید:

- رسول اکرم (صلّى الله علیه وآله) مى‌فرماید:

اتَّقِ الله حیث کنت و خالط الناس بخلق حسن و اذا عملت سیئة فاعمل حسنة تمحوها(56)؛ در هر جا هستى، از خدا بترس و با مردم با اخلاق نیک برخورد کن، و هرگاه گناهى کردى کار نیکى انجام بده که آن گناه را محو کند.

- امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

التّائب إذا لم یَستبن اثر التّوبة فلَیس بِتائب: یرضى الخصماء و یُعید الصّلوات و یتواضع بین الخَلق یتّقى نفسه عن الشهوات(57)؛ هرگاه نشانه‌هاى توبه، از توبه کننده آشکار نگردد، او توبه کننده حقیقى نیست. (آشکار شدن نشانه‌هاى توبه این است که:) آنها را که ادعاى حقى بر او دارند راضى کند، نمازهاى قضا شده‌اش را اعاده نماید، در برابر مؤمنان متواضع باشد، و خود را از طغیان هوس‌هاى نفسانى حفظ نماید ...

- امیرمؤمنان على علیه السلام فرمودند:

ثَمَرة التّوبة إستدراک فَوارط النّفس (58)؛ میوه و اثر توبه، جبران ضایعات نفس است.

- امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

ما احسن الحَسنات بَعد السّیئات (59)؛ چقدر کارهاى نیک، بعد از گناهان شایسته و زیبا است.

- امام کاظم علیه السلام فرمودند:

من کفارات الذّنوب العِظام إغاثة المَلهوف و التّنفیس عن المَکروب (60)؛ از کفارات گناهان بزرگ، پناه دادن به انسان‌هاى پریشان و گرفتار و زدودن اندوه از اندوهگین است.

 

- شخصى از رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) پرسید: کفاره گناه غیبت چیست؟

حضرت فرمودند:تَستَغفر لِمَن إغتَبته (61)؛ براى کسى که او را غیبت کرده‌اى، از خدا طلب آمرزش کن.

- امام باقر علیه السلام مى‌فرماید:

ثلاث کفّارات: إفشاء السّلام و إطعام الطّعام و التّهجُد باللّیل و النّاس نیام (62)؛ سه کار کفاره و جبران کننده گناه است: بلند سلام کردن، اطعام دادن، نماز شب و عبادت در آن هنگام که مردم خوابیده‌اند.

- امام باقر علیه السلام فرمودند:

اربع مَن کنّ فیه و کان مِن قَرنه الى قَدمه ذُنوباً بَدّلها الله حَسنات: الصِّدق والحَیاء و حُسنُ الخُلق و الشّکر(63)؛ اگر کسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نیکى تبدیل مى‌کند:

راستگویى، شرم و حیا، نیک خلقى، روحیه شکرگزارى.

- شخصى به حضور رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: گناهانم بسیار شده‌اند و اعمال نیکم اندک است. پیامبر اکرم فرمود:

اکثر السّجود فانّه یحطّ الذّنوب کما تحطّ الرّیح وَرق الشجر (64)؛ سجده‌هاى بسیار بجا بیاور چرا که سجده، گناهان را آنچنان مى‌ریزد که باد، برگ‌هاى درخت را مى‌ریزد.

 

هماهنگى جبران با گناه

جبران گناه، با کارهاى نیک، ممکن است به صورت‌هاى گوناگون مانند کمک‌هاى مالى، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن، شب زنده‌دارى و ... انجام گیرد، ولى مناسب آن است که جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بى‌حجابى و ناپاکى را با حفظ کامل عفت و پاکدامنى، جبران کرد. گناه غیبت را با کنترل و مراقبت زبان، جبران نمود. گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگیرى از بینوایان، تلافى نمود. گناه چشم‌چرانى را با عفت چشم و نگاه‌هایى که براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و به چهره عالم و نگاه به چهره پدر و مادر، جبران نمود. چنانکه از بعضى روایات این مطلب استفاده مى‌شود؛

 

امام صادق علیه السلام مى‌فرماید:

کفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاِخْوان (65)؛ کفاره و جبران (گناه) کارمندى حاکم ظالم، رسیدگى و برآوردن نیازمندى‌هاى برادران(مردم) است.

  • محمد ملک محمودی

طرح قالب:محمد ملک محمودی