خدایا

خدای خوب

خدایا

خدای خوب

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
نویسندگان

صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم

از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم

چشمان ما هر آنچه به جز یار، دیده است!

از بخت تیره، وجه خدا را ندیده ایم

 

  • محمد ملک محمودی

بنویسید به روی لحدم

من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم

ننویسید که او خادم بد عهدی بود

بنویسید که او منتظر مهدی بود

 

  • محمد ملک محمودی

به نام خداوندی که داشتن او جبران همه نداشته های من است. می ستایمش ، چون لایق ستایش است.

سلام به این وبلاگ خوش امدید امید وارم ساعت های خوشی را در این وبلاگ بگذرانید.

نظر یادتون نره.

لطفا توی این پست نظر ندید.

چون پست ثابته.

راستی اگه کپی کردید ذکر منبع یادتون نره.

و کپی فقط با ذکر منبع مجازه.

.

خدا هر لحظه با ماست...

  • محمد ملک محمودی
راه رسیدن به خدا چیست؟ راه رسیدن به کمال مطلق چیست؟ راه رسیدن به مقام اطمینان مقامی که با رسیدن به خدا و کمال مطلق به آرامش برسم و دیگر از آن مقام و کمال، کمال و مقام بالاتری وجود ندارد. راه رسیدن به نفس مطمئن و دل آرام چیست؟

ادامه مکاتبه شما با این مرکز، بازگو کننده گرایش های فکری و عقیدتی پاک و تحسین برانگیز و گویای حُسن اعتماد به این مرکز است که از این بابت از شما تشکر می نمائیم . البته برخی مطالب این پاسخ در پاسخ سوال های دیگر شما به دلیل تکراری بودن محتوای سوال, تکرار شده است, ولی مطالب تازه ای نیز دارد که قابل توجه است.
دوست عزیز تمام آنچه که شما به آن اشاره کرده اید از طریق پرداختن به مفهوم خدایی شدن قابل درک و وصول است. هدف زندگی از منظر اسلام خدایی شدن انسان و خود زندگی نیز در حقیقت فرصتی برای خداگونگی است. از همین رو تمامی آنچه که در قالب دستورات ، اوامر و نواهی دینی مطرح گردیده ، همه در راستای به کمال رساندن بشریت و خدایی نمودن انسان می باشد .
لذا اگر می خواهید در مسیر الهی قدم گذاشته و به کمال مطلق برسید باید تمامی افکار و اعمال زندگی در مدار توحید و دستورات الهی تنظیم نمائید که لازمه آن موارد ذیل می باشد :
1- شناخت خدا: امام رضا (ع) مى فرمایند: اول عباده الله معرفته‏ «اولین مرتبه عبادت خدا معرفت و شناخت خدا مى باشد .
در این باب اگر زمینه مطالعاتى شما کم است از کتاب هاى اعتقادى آقاى محسن قرائتى شروع کنید ولى بعدا مسیر مطالعاتى شما در کتابهاى استاد مطهرى باشد. اما اگر در گذشته مطالعاتى داشته اید از کتاب توحید استاد مطهرى شروع کنید.
2- ایمان به خدا: از شناخت و اعتقاد بالاتر و با ارزش تر ایمان به خدا مى باشد امام على (ع) مى فرمایند: الایمان شجره اصلها الیقین‏؛ ایمان درختى است که ریشه آن یقین است «پس بر حسب این روایت ریشه ایمان همان یقین قلبى است نه صرف اعتقاد و شناختى که در معرض رد و اثبات است و در روایتى دیگر امام رضا (ع) مى فرمایند: لاعباده الا بیقین‏ «عبادتى نیست مگر با یقین پس اصل شجره ایمان یقین است و یقین قوام بخش عبادت واقعى است در نتیجه ایمان به خدا عبادت واقعى را محقق مى سازد .
بنابراین کسیکه می خواهد کمال مطلق برسد باید علاوه بر شناخت خدا ایمان به خدا هم داشته باشد .
این نکته قابل ذکر است که مهمترین چیزى که ایمان را در قلب پا برجا و مستحکم مى کند ورع است که در کلام امام صادق (ع) آمده:» سئل الصادق (ع) ما الذى یثبت الایمان «قال: الذى یثبته فیه الورع والذى یخرجه منه الطمع «از حضرت سوئال شد چه چیزى ایمان را در قلب تثبیت مى کند؟ فرموند: چیزى که ایمان را در قلب تثبیت مى کند ورع (اجتناب از معاصى و شبهات حرام) مى باشد و چیزى که ایمان را از قلب خارج مى کند طمع (نسبت به گناهان و انجام معاصى) مى باشد.
3- شناخت دستورات خدا: از دیگر لوازم رسیدن به کمال ، شناخت دستورات خدا می باشد که این مرحله بعد از شناخت و ایمان به خدا و شناخت فرستادگان الهى می باشد زیرا برای بدست آوردن دستورات الهی باید فرستادگان الهى را بشناسیم تا بعد به رسالت آنها پى ببریم و در زمان غیبت امام معصوم (ع) به شائن و رسالت علما و فقهاى عظام واقف گردیم .
در این باب از جهت نظرى و بحث هاى کلامى و اعتقادى باید به بحث نبوت و امامت رجوع کرد ولى از جهت صرف شناخت دستورات عملى کافى است که به رساله هاى علمیه مجتهدین کرام رجوع شود بنابراین بارجوع به رساله مى توان واجب و حرام الهى را شناخت تا این ویژگى دیگر بنده واقعى خدا تحقق یابد.
4- ترجیح دستورات خدا: بسیاری از افراد ممکن است با دستورات الهی کاملا آشنا بوده و از حرام و حلال الهی مطلع باشند ولی به هنگام بروز خواهش های نفسانی و وسوسه های شیطان از فرامین الهی سرپیچی نمایند ؛ اما کسانیکه به دنبال رسیدن کمال مطلق هستند ، دستورات خدا را بر دستورات نفس، شیطان ، در عمل ترجیح می دهند . امام سجاد (ع) مى فرمایند:« من عمل بما افترض الله علیه فهو من اعبد الناس »هر کس به آنچه خدا بر او واجب کرده عمل کند از عابدترین مردم مى باشد امام على (ع) مى فرمایند:» لا عباده کادائ الفرائض «هیچ عبادتى مثل انجام واجبات نیست.» بنابراین انجام واجبات و ترک محرمات بر هر چیزى ترجیح دارد .
5- استقامت در مسیر بندگى: از دیگر لوازم رسیدن به خدا و کمال مطلق ، بندگى مادام العمرى و همیشگى خدا می باشد . خداوند تبارک و تعالى به پیامبر اکرم (ص) در قرآن چنین خطاب مى کند:» فاعبده واصطبر لعبادته؛ او را عبادت کن و در راه پرستش او شکیبا باش «،( مریم، آیه 65). خستگى و عبادت و بندگى مقطعى از ساحت بنده واقعى خدا بدور است حضرت على (ع) مى فرمایند:» دوام العباده برهان الظفر بالسعاده «،( الغرر والدرر، باب العباده، ص 24 و 318). عبادت دوام دار و همیشگى دلیل قاطع ظفر و دستیابى به سعادت و خوشبختى است این نکته در خور یادآورى است که مراد از عبادت فقط نماز و روزه نیست بلکه مراد، طاعت و فرمانبردارى از خدا است که در مرحله اول، عمل به واجبات و ترک محرمات مى باشد. مولا على (ع) مى فرمایند:» غایه العباده الطاعه؛ نهایت عبادت طاعت است «،( الغرر والدرر، 30). بنابراین بندگى و سرسپردگى دائم نسبت به خداى تعالى از ویژگى هاى مهم بنده واقعى خدا مى باشد.
در پایان چند توصیه زمینه ساز ، جهت رسیدن به کمال خدمت شما عرض می نمائیم :
1- انسان باید آگاهى و معارف خویش را با مطالعات دینى در بعد عقاید، اخلاق، احکام و دستورات الهى افزون سازد، تا با بصیرت و شناخت و آگاهى در راه خداوند، قدم نهد و در مسیر گام بردارد. چه این که بدون آن انسان دچار قشرى‏گرى، درویش‏مآبى و صوفى مسلکى خواهد شد. لذا توصیه می کنیم به کتابهای ذیل مراجعه فرمائید :
- مجموعه کتاب هایی که در خصوص اصول عقاید از سوی بزرگانی همچون شهید مطهری و آیت الله مصباح یزدی به نگارش در آمده .
- رساله عملیه مرجع تقلید خود
-پرسش و پاسخ دانشجویی شماره 18 (احکام نگاه و پوشش )
-کتاب واجبات و محرمات در شرع اسلام / آیت الله مشکینی / دفتر نشر الهادی / 1378
-کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب
3- ارتباط عمیق با ثقل اکبر یعنی قرآن
قرآن نقشه ی راهی است که از طرف محبوب به سمت محب فرستاده شده است، تا بندگان, با خواندن آن و حرکت در مسیری که توسط قرآن راهنمایی شده, به خدای مهربان برسند. بنابراین سعی کن حداقل روزی چند آیه را با دقت در معانی و تدبر بخوانی .
4- بهره‏گیرى از ثقل اصغر و ائمه هدى (ع) و توسل به ایشان، باید توجه داشت که توسل به حضرات معصومین (ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملکوت است و هم زمینه ساز بهره‏گیرى بیشتر از فیض ربوبى و کسب توفیقات بیشتر، بنابراین نمى‏توان چنین پنداشت که به ائمه (ع) توسل داشته‏ایم ولى جوابى نگرفته‏ایم. زیرا همان توفیق توسل خود توجه به حق بوده است و مایه دورى از غفلت. پس خود جواب بوده است و چه بسا که همین روحیه کمال خواهى و به دنبال معنویت بودن از آثار و برکات همان توسلات باشد که باید ادامه یابد. چه بسیارند کسانى که از غفلت خود نیز غافلند و یا پس از توجه در صدد درمان بر نمى‏آیند. ازاین‏رو باید سپاسگزار نعمت‏ها و معنویات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزایش آن را از خداوند داشت.
5- اصلاح صفات شخصیتی و پاک سازی دل و درون از رزایل اخلاقی، و آراسته شدن به فضایل اخلاقی از طریق راهکارهای علم اخلاق و تمرین آن ها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعی.
6- پرهیز از مجالست و هم‏نشینى با اهل دنیا و دور از معنویت، چه آنکه از رسول اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنیا قلبم زنگار گرفته و مکدر مى‏شود و براى جبران آن روزى هفتاد مرتبه استغفار مى‏کنم». خداوند نیز در سوره «نجم آیه 29 «مى‏فرماید: فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا پس از کسانى که از یاد ما روى گرداندند و جز زندگى دنیا را نخواستند اعراض کن و روى بگردان.
7- از سیستم مراقبه ، محاسبه و معاقبه نفس استفاده نمائید ، که مدام مرقب اعمال و رفتار خود باشید تا عملی شما را از مسیر کمال منحرف ننماید و هر شب یا هر هفته و یا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسى نماید و به تعبیرى به خود نمره بدهد. اگر کار شایسته‏اى انجام داده سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفیق را بخواهد و اگر مرتکب خلافى شده استغفار نموده و تصمیم بر ترک آن بگیرد.
8- التزام به احکام ظاهرى شریعت ،خصوصا انجام واجبات و ترک محرمات
6- در میان مستحبات نوافل یومیه بویژه نماز شب جایگاه ویژه اى دارد و بهترین رفرف عروج موءمنان و رساننده به مقام محمود است. ضمن تحفظ بر آنهااز زیاده روى بپرهیزید و کیفیت و حال وتوجه و حضور قلب رادر عبادات بر کمیت آنها ترجیح دهید.
7- ضمن انجام عبادات رعایت سلامت جسمى خود را نیز باید بکنید و آن را نیز در حد متعارف از وظایف خود بشمارید و در همه امور متعادل باشید.
8- مطالعه کتب اخلاقى عرفانى اعتقادى و تفسیر.
9- مکاتبه و مراوده باشخصیت ها و علماى برجسته اخلاق
10- بدانید تغییر حالات روحی امرى طبیعى است. در نهج البلاغه است «ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا» و تاکید شده است که به هنگام اقبال دل به مستحباب و گاه ادبار آن به فرائض و واجبات روى آورید. البته هر قدر حب دنیا از دل زدوده شود و عشق الهى در مکامن نفس استوار یابد اقبال دل دوام بیشترى مى یابد. و واصلان کوى عشق را هماره اقبال است و دیگر هیچ که از آن به صلوه دائم تعبیر شده است.
خوشا آنان که دائم‏در نمازند به حمد و قل هوالله کارشان بى‏
11- اخلاص در اعمال را به عنوان شاه کلید رسیدن به کمال فراموش نفرمائید .
اخلاص آن است که: عمل انسان از جمیع این شوائب و اغراض خالى باشد و از جهت محض تقرّب به خدا بوده باشد. و بالاترین مراتب اخلاص آن است که: در عمل، قصد عوضى اصلا نداشته باشد، نه در دنیا و نه در آخرت. و صاحب آن، همیشه چشم از اجر در دو عالم پوشیده، و نظر او به محض رضاى حقّ - سبحانه و تعالى - مقصور است و بجز او مقصودى و مطلوبى ندارد. و این مرتبه، اخلاص صدّ یقین است. و نمى‏رسد به آن: مگر کسانى که «مستغرق» لجّه بحر عظمت الهى گشته، و اله و حیران محبّت او باشند. و ایشان را التفاتى نه به دنیا و نه به آخرت باشد.
گداى کوى تو از هشت خلد مستغنى ست-اسیر قید تو از هر دو عالم آزادست‏ و رسیدن به این مرتبه میسّر نیست مگر اینکه انسان از همه خواهشهاى نفسانى دست برداشته و پشت پا بر هوا و هوس بزند و دل خود را مشغول فکر و صفات و افعال پروردگار خود نمایى. و وقت خود را به مناجات او صرف نماید، تا أنوار جلال و عظمت او بر ساحت دل پرتو افکند. و محبّت و أنس با او در دل تو جاى گیرد.
و پست‏ترین مرتبه اخلاص آن است که: در عمل خود قصد وصول به ثواب، و خلاصى از عقاب داشته باشد. و بسا طاعت و عبادت که آدمى در أداى آنها خود را به تعب مى‏افکند و آن را خالص از براى خدا پندارد و حال آنکه در آن خطا کرده و به آفت آن هم برنخورده. (معراج‏السعادة ج : 2 ص : 629)
12- آدمى جهت تقرّب به خدا و به دست آوردن آرامش روحى و تحصیل مکارم اخلاق و دورى از معاصى و رذائل، و زدودن کدورات روانى، و وسوسه‏هاى شیطانى، و تقویت اراده و نیروى تعقل و فکر، و قضاى حوائج مادى و معنوى، نیاز به دعا و نیایش به درگاه پروردگار متعال داشته و دارد، و لذا بخش وسیعى از تعلیمات انبیا را عموما و پیامبر بزرگوار و ائمه معصومین علیهم السّلام را خصوصا دعا و نیایش تشکیل مى‏دهد.
بنابراین اگر می خواهید به کمال مطلق و آرامش روحی نائل شوید ، یکی از بهترین راههای انس گرفتن با دعاهایى است که از پیشوایان دین و امامان معصوم علیهم السّلام رسیده است که در این زمینه می توانید از کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی و صحیفه سجادیه و ... بهره کافی را ببرید .
با توجه به آنچه تا کنون برای شما گفتیم یقین بدانید در صورت استواری و استقامت در عمل نمودن به آنها دارای نفس مطمئنه خواهید شد یعنی دارای نفسی خواهید شد که با علاقمندى و یاد پروردگارش سکونت یافته بدانچه او راضى است رضایت مى‏دهد و در نتیجه خود را بنده‏اى مى‏بینید که مالک هیچ خیر و شرى و نفع و ضررى براى خود نیست و نیز دنیا را یک زندگى مجازى و داشتن و نداشتن و نفع و ضرر آن را امتحانى الهى خواهید دانست و در نتیجه اگر غرق در نعمت دنیایى شوید، به طغیان و گسترش دادن به فساد و به علو و استکبار، وادار نمى‏شوید، و اگر دچار فقر و فقدان گردید این تهى دستى و ناملایمات شما را به کفر و ترک شکر وانمى‏دارد، بلکه هم چنان در عبودیت پاى‏برجا خواهید بود و از صراط مستقیم منحرف نمى‏شود، نه به افراط و نه به تفریط تا آنجا که لذت این خطاب را خواهید چشید که : یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ - ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً - فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی - وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏ (فجر :27-30)

  • محمد ملک محمودی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم


تقرب به خدا و وصول و رسیدن به او،‌ مهم ترین دغدغه مومن است؛ زیرا مومن بر این باورست که کمال مطلق خداوند است و آن چه انسان به طور طبیعی به عنوان کمال بدان کشش و گرایش دارد،‌ هموست. پس همه اندیشه و تلاشش را می کند تا به کمال مطلق برسد.

از نظر مومن هر چند که راه های رسیدن به خدا به معنای کمال مطلق گوناگون است، ولی بهترین راه همانی است که خداوند خود بیان و مشخص کرده است. از این روست که به سراغ آموزه های وحیانی می رود تا ببیند که خداوند چه راهی را به عنوان راه راست رسیدن و تقرب جویی بیان می کند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن،‌ گوشه ای از حقیقت تقرب و وصول به خدا را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

تقرب،‌ نزدیکی معنوی

واژه عربی قرب به معنای نزدیکی است. هر چند که این واژه بیش تر در معنای نزدیکی فیزیکی و مادی به کار می رود؛ ولی در آموزه های وحیانی بیش تر به معنای قرب معنوی است.

تقرب جویی به معناى آهنگ و شتاب در منافع خود است. چنان که گفته شد این واژه وقتى در مورد تقرّب بنده به خدا به کار مى‌رود، به معناى نزدیکى روحانى است که با اتّصاف خود به صفات کمال و پاک کردن خویش از عیوب و نقایص حاصل مى‌شود.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص‌۶۶۴‌-‌۶۶۵‌، «قرب»)

پس وقتی از تقرب بنده به خدا سخن به میان می آید، تقرب مکانى، یا حتی زمانى و نسبى مقصود نیست، بلکه معناى معنوى آن یعنی رسیدن به مقام و منزلت مراد است که از طریق خاصی چون اتصاف به صفات و اسمای الهی تحقق می یابد. در آیات قرآنی برای بیان این معنا غیر از واژه از «قرب»، واژه‌هاى دیگری چون «زلفى»، «عند ربّهم»، «عنده»، «عند ربّک»، «عنداللّه»، «درجات»، «قریب»، «وسیله» و برخى جملات استفاده شده است.

از آن جایی که در هر انسانی این امکان وجود دارد که خدایی شود؛ چرا که اسماء و صفات الهی در انسان سرشته شده و انسان به علم خاص از طریق تعلیم الهی بدان دسترسی دارد(بقره، آیه ۳۱) ولی می بایست با انتخاب ارادی و اختیاری خود، آن را از راه مخصوص فعلیت بخشد تا دارای صفات فعلی خداوند شده و خدایی گردد.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، این راه همان راه عبادت است(ذاریات، آیه ۵۶) که بهترین و راست ترین راه است؛ چرا که به سلامت انسان را به مقصد می رساند و در میان راه های سالم(مائده، آیه ۱۶) این راه از آن به صراط مستقیم(همان و نیز حمد، آیه ۶؛ اعراف، ‌آیه ۱۶؛ صافات، آیه ۱۱۸) یاد می شود، کامل ترین، آسان ترین، سالم ترین، کوتاه ترین، زیباترین، گسترده ترین راه با ویژگی های انحصاری دیگر است.

البته از این راه راست به عنوان اسلام نیز یاد می شود که راه همه پیامبران رسیده به مقصد و مقصود از آن راه رفته و بدان دعوت کرده اند. هر کسی بیرون از این راه بخواهد به خداوند تقرب جوید و وصال را درک کند،‌ نمی تواند به همه آن چه که مطلوب اوست برسد. از این روست که خداوند تنها این را راه را مورد تایید قرار داده و غیر آن را راهی مقبول و مطلوب نمی داند.(آل عمران، آیات ۱۹ و ۸۵؛ مائده، آیه ۳)

پس تقرب جویی و وصال و لقای الهی تنها از طریق اتصاف به صفات الهی امکان پذیر است که راه آن نیز تنها عبادت شرعی اسلام است و هر راهی دیگر جز بیراهه و گمراهی نیست و انسان را از تاریکی نواقص و عیوب به روشنایی کمالات الهی نمی رساند.

خداوند در آیات چندی انسان ها را دعوت می کند تا به خداوند از طریق انتخاب درست اطاعت و عبادت و بندگی تقرب جویند و صفات الهی را در خود تحقق بخشند؛ چرا که اراده و اختیار در آدمی به او اجازه حق انتخاب را داده است تا دو مسیر جداگانه و متناقضی را در پیش گیرند که یکی صعود و دیگری هبوط و سقوط است.(فرقان، آیه ۵۷؛ مزمل،‌آیه ۱۹؛ انسان، آیه ۲۹؛ نباء، آیه ۳۹)

بهترین وسایل تقرب و وصال

همان طوری که گفته شد اطاعت و عبادت از طریق شریعت اسلام بهترین راه و سالم ترین و کامل ترین آن برای تحقق صفات الهی و فعلیت یابی آن در انسان است. در این میان خداوند ضمن بیان کلیات این معنا، برخی از اعمال شرعی را برای تحقق این معنا قوی تر و مفیدتر می داند.

البته باید دانست که تحقق و فعلیت یابی صفات و اسما در انسان دارای یک فرآیندی است.(انعام، آیه ۸۳؛ انفال، آیه ۴؛ توبه،آیه ۲۰؛ یوسف، آیه ۷۶) در آیات قرآنی به اشکال گوناگون به این فرآیند توجه داده شده است. از جمله در آیه ۱۳۸ سوره بقره از رنگ خدایی گرفتن سخن به میان آمده که گام نخست اتصاف به صفات الهی است.

خداوند در بیان عوامل اصلی به عبادت و عبودیت و پرسش خدای یگانه اشاره می کند. در حقیقت عامل اصلی و حقیقی و کلی همین عبادت است.(هود، آیه ۶۱)

این عبادت همان معنای دیگر اطاعت از خداوند است؛ به این معنا که خداوند زمانی عبادت می شود که به آموزه های عقلانی و وحیانی اش، توجه و اهتمام شود و زندگی بر اساس آن سامان یابد که از آن به اطاعت از خداوند تعبیر می شود. از این روست که خداوند در بیان صفات مقربان یعنی کسانی که به این مقام رسیده اند، مساله سبقت جویی آنان در اطاعت را مطرح می کند.(واقعه، آیات ۱۰ و ۱۱ و نیز مجمع‌البیان، ج‌۹‌-‌۱۰، ص‌۳۲۵)

از نظر قرآن، برای این که انسان به این درک برسد که خداوند همان کامل مطلق و مطلوب فطری و طبیعی بشر است، می بایست نخست به این مساله شناخت و علم یابد.(مجادله ، آیه ۱۱) چرا که علم و دانش مهم ترین انگیزه حرکتی و نیز جهت گیری درست و صحیح است. این علم و دانش، یعنی هستی شناختی و جهان شناختی، یک جهان بینی خاصی را پدید می آورد که نگرش های او را شکل می بخشد و باورها و عقاید او را می سازد. اگر شناخت صحیح باشد و نگرش بر اساس آن سامان یابد، این عقیده سالم در کنار اعمال صالح که عقیده سالم تجویز می کند، او را به سمت کمال مطلق سوق می دهد.(فاطر، آیه ۱۰)

خداوند در این آیه عقاید حقّ برخاسته از دانش و علم را در کنار عمل صالح عامل صعود و عروج انسان می داند. شکی نیست که که در رأس آن عقاید حق، اعتقاد به توحید قرار دارد که جهت گیری کلی و درست حرکت های انسان را نشان می دهد. اگر انسان این مسیر درست را بشناسد و در آن حرکت کند صعود می کند و مراد از صعود چنان که علامه طباطبایی می گوید همان تقرّب صاحب آن اعتقاد است. (المیزان، ج‌۱۷، ص‌ ۲۳)

البته خداوند این کلیات را تحت عناوین دیگر نیز بیان کرده است. به عنوان نمونه از کلیتی به نام ایمان سخن به میان آورده که عامل تقرب به خداوند است(مائده، آیه ۳۵؛ انفال، آیه ۴؛ توبه، آیات ۲۰ و ۹۹؛ یونس، آیه ۲ و آیات دیگر) پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در این باره به بهترین جنبه ایمان و برترین آن اشاره کرده و می فرماید: أفضَلُ الإیمانِ أن تَعلَمَ أنَّ اللَّهَ مَعَکَ حَیثُ ما کُنتَ؛ برترین [مرتبه] ایمان آن است که بدانى هرکجا باشى خدا با تو است.( کنزالعمّال- ح ۶۶ ؛ میزان الحکمه ج ۱ ص ۴۳۶ ح ۱۴۴۳) این چنین ایمان به حضور در محضر خداوند موجب می شود تا همواره هر آن چه خداوند را خشنود می سازد بجوید و از هر آن چه خشم و ناخشنودی او را در پی می دارد،‌ پرهیز می کند. چنین ایمانی است که انسان را همواره متوجه وجه الله می کند و مسیر تقرب را دایم به او گوشزد می کند.( انسان، آیات ۸ تا ۱۰؛ و آیات دیگر)

عمل صالح نیز از همین کلیتی که ایمان دارد، برخوردار می باشد؛ چرا که عمل صالح هر کار پسندیده ای است که عقل و عقلاء‌ و شریعت آن را بپسندد.(سباء، آیه ۳۷؛ فاطر، آیه ۱۰)

اگر انسان در چارچوب پیش گفته و کلیاتی که از آن به عنوان عبادت، اطاعت، ایمان و عمل صالح حرکت کند،‌ رضایت الهی را به دست می آورد(آل‌عمران، آیات‌۱۶۲‌و‌۱۶۳) و رضای الهی نیز جز به تحقق صفات الهی و خدایی شدن معنایی ندارد؛ زیرا زمانی خداوند از بنده خشنود می شود که صفات سرشته را فعلیت بخشد و خدایی شود و این گونه تقرب حقیقی را به دست آورد.

بنابراین، برای رسیدن به خداوند وسایل علمی و عملی چندی می خواهد که در آیات قرآنی با همین عنوان وسیله از آن یاد شده است. به این معنا که انسان می بایست وسایلی را بر گزیند او را یاری رساند.(مائده، آیه ۳۵؛ اسراء،‌آیه ۵۷)

اما در میان اعمال صالح و عبادت برخی از آن ها از ویژگی خاصی برخوردار هستند که امکان تقرب جویی و خدایی شدن را بهتر فراهم می آورد؛ از این روست که در آیات قرآنی از آن به عوامل تقرب به خدا یاد شده است.

از نظر قرآن، رعایت ادب و احترام در معاشرت با اهل ایمان، مایه نیل به مقام قرب الهى است.(مجادله، آیه ۱۱) خداوند در این آیه از ارتفاع درجات یاد می کند که «ارتفاع درجات» همان کنایه از تقرّب به خدا دانسته‌است. (المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۸۸)

هم چنین توجه به معاد و قیامت( مزمل، آیات ۱۷ و ۱۹؛ نباء، آیه ۳۹)، خوف و ترس از خدا(اسراء، آیه ۵۷)، امیدواری به خداوند و رحمت واسع الهی(اسراء، آیه ۵۷)، استغفار و توبه به درگاه خداوندی(هود، آیه ۶۱)، انفاق خالصانه در راه خدا(انفال،‌آیه ۳ و ۴)، پیروی از آیات خدا(اعراف، آیه ۱۷۵ و ۱۷۶؛ رفعت به معنای تقرب، المیزان، ج‌۸‌، ص‌۳۳۳)، تقوا و پرهیزگاری(آل عمران، ایه ۱۵؛ مائده، آیات ۲۷ و ۳۵؛ حجرات، آیه ۱۳)، جهاد در راه خدا(توبه، آیه ۳۰)، شهادت در راه خدا(آل عمران، آیه ۱۶۹؛ حدید، آیه ۱۹)، دعا و نیایش(بقره، آیه ۱۶۸؛ تحریم،آیه ۱۱)، سجده و خضوع (علق، آیه ۱۹)، عبرت و پند گیری از آیات خداوندی در حوزه شناخت و رفتار(انعام، آیه ۱۲۶ و ۱۲۷)، قرآن و تذکارهای آن (انسان، آیه ۲۹) ،‌اقامه نماز(انفال، آیه ۳ و ۴)، هجرت در راه خدا(توبه، آیه ۲۰) را نیز از عوامل تقرب جویی می داند که می بایست به آن ها به عنوان عوامل خاص و تاثیرگذار بسیار مهم توجه کرد.

شکی نیست که نماز و سجده به عنوان عبادت بسیار خالص از مهم ترین عوامل تقرب جویی به خداست.(علق،‌ آیه ۱۹) امام کاظم علیه السلام درباره نقش نماز در تقرب به خداوند می فرماید: اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَهِ به ، الصَلوهُ؛ بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.( تحف العقول، ص۴۵۵)

در این میان انجام این عمل عبادی در زمان خاص و در مکان خاص ارزش و تاثیرگذاری بیش تری دارد؛ چنان که نمازها و سجده شبانه بسیار مهم است؛ زیرا تاثیر بسیار قوی در رسیدن به مقام های بلند انسانی یعنی همان تقرب به مقام محمودی دارد که از نظر خداوند نیز بسیار پسندیده و محمود است.(اسراء، آیه ۷۹)

امام حسن عسکری علیه السلام در باره نقش شب در راه رسیدن و وصول به خداوند می فرماید: اِنَّ الوُصُولَ اِلی اللهِ عَزّوجلَّ سَفَرٌ لا یُدرَکُ اِلّا بِامتِطاءِ اللَّیلِ؛ وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.(مسند الامام العسکری، ص۲۹۰)

رسیدن به خداوند با بریدن از دنیا و انقطاع از هر چیزی است.(ذاریات، آیه ۵۰) از این روست که پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله خواهان انقطاع از غیر خداوند می شود و می فرماید : مَنِ انْقَطَعَ اِلَى اللّه‏ِ کَفاهُ اللّه‏ُ کُلِّ مَؤُنَهٍ وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلَى الدُّنْیا وَکَلَهُ اللّه‏ُ اِلَیْها؛ هر کس از غیر خدا بِبُرد، خداوند، هزینه زندگى او را تأمین مى‏کند و از جایى که انتظار ندارد، روزى‏اش مى‏دهد؛ امّا هر کس چشم امیدش به دنیا باشد، خداوند، او را به دنیا وا مى‏گذارد. ( نهج الفصاحه، ح ۳۰۰۴)

از نظر امیرمومنان علی (ع) نیز وصول به مقام فنای فی الله و بقاء بالله،‌ کمال الانقطاع از غیر است. آن حضرت می فرماید: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وأنر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق الابصار القلوب حجب الفوز فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک؛ خدایا نهایت بریدن از غیر تو و پیوستن به خودت را روزی ام ساز و چشم های قلبمان را با نظاره به خودت روشن ساز تا بدانجا که چشم قلبمان حجاب های نوری را پاره کند و به کانون عظمت بپیوندد و ارواح ما به ساحت قدس تو متصل گردد.(مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، مناجات شعبانیه)

موانع تقرب و وصال

در آیات قرآنی موانع چندی به عنوان موانع تقرب به خدا و وصول به او بیان شده است که از مهم ترین آنها می توان پیروی از شیطان(اعراف،آیات ۱۷۵ و ۱۷۶)، پیروی از هواهای نفسانی(همان)، اعراض از آیات خداوندی(همان)، شرک در عبادت و پرستش معبودان باطل(زمر،ایه ۳؛ احقاف، آیه ۲۸)، تجاوزگری(مطففین، آیات ۱۲ و ۱۵)، دنیاطلبی(اعراف، ایه ۱۷۶) و گناه(مطففین، آیات ۱۲ تا ۱۵) اشاره کرد.

امام محمد باقر علیه السلام در بیان موانع تقرب به خداوند می فرماید: الجَبّارونَ اَبعَدُ النّاس منَ اللهِ عزُّ و جلَّ یومَ القیامَهِ؛ دورترین مردم ار خداوند عزّو جل در روز قیامت سرکشانِ متکبّر هستند.( جهادالنفس،ص۲۵۴)

آن چه که در این آیات به آن توجه داده شده این است که شخص اطاعت خدا را کنار بگذارد و به اطاعت دیگران بپردازد و این گونه از خداوند دور می شود؛ چرا که به جای انقطاع از غیر خدا از خداوند بریده و به خلق پیوسته است و این همان ضلالت و گمراهی است که او را از خداوند دور می سازد. امام حسین علیه السلام می فرماید: مَن طَلَبَ رِضَی الله بِسَخَطِ النّاس کَفاهُ اللهُ اُمورَ النّاسّ وَ مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ إلَی النّاسِ؛ هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایتِ مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.(مستدرک الوسایل ج۱۲ ص۲۰۹)

به هر حال،‌ هدف اصلی در زندگی هر انسانی می بایست تقرب و وصال الی الله باشد. از این روست که خداوند در بیان تقسیم انسان به تقرب به عنوان یک اصل اساسی توجه می دهد و انسان ها بر اساس میزان و درجه تقرب ایشان سبک و سنگین می کند و در ترازوی ارزشی می گذارد. در سوره واقعه انسان ها به مقربان و اصحاب یمین و اصحاب شمال دسته بندی شده اند. مقربان به سبب سبقت جویی در کارهای خیر و مسارعت در آن به درجاتی رسیده اند که برتر از آن نیست. دسته دوم اصحاب یمین است که در مسیر کمالی حرکت کرده اند ولی به مقام قرب و مقام محمود صعق و فنا نرسیده و خدایی نشده و تنها رنگ خدایی گرفته اند؛ اما دسته سوم که اصحاب شمال هستند به بیراهه رفته و فرصت کوتاه عمر را تباه ساخته و هیچ صفت الهی را در خود فعلیت نبخشیده اند. این گونه است که در دوزخ فراق گرفتار و از قرب وصال بی بهره می شوند.

باشد که مسیر درست زندگی و هدف آفرینش را بشناسیم و به درستی در انقطاع و بریدن از هر آن چه ما را از خدایی شدن باز می دارد پرهیز کنیم و اهل تقوا و عمل صالح و سبقت گیرنده در کار خیر و سرعت جوینده در عمل صالح باشیم تا مقام محمود صعق و فنا را درک کرده و در برترین کمالات جایی گیریم و خدایی شویم.

  • محمد ملک محمودی

الهى چون در تو مى نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم . . .

.

.

.

الهى خودت آگاهى که دریاى دلم را جزر و مد است یا باسط بسطم ده و یا قابض قبضم کن . . .

.

.

.

نا کرده گناه در جهان کیست ؟ بگو

آن کَس که گنه نکرده چون زیست؟بگو

من بد کنم وتو بد مکافات دهی

پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو . . .

 

.

.

.

آفرین ها بر تو بادا ای خدا / ناگهان کردی مرا از غم جدا

گر سر هر موی من گردد زبان / شکر های تو نیاید در بیان

تو در جان منی من غم ندارم / تو ایمان منی من کم ندارم . . .

.

.

.

می گن با هرکی دوست بشی شکل و فرم اونو می گیری

فکرشو بکن…

اگه با خدا دوست بشی ، چه زیبا شکل می گیری . . .

.

.

.

آرامش چیست  ؟

نگاه به گذشته و شکر خدا

نگاه به اینده و اعتماد به خدا

نگاه به اطراف و جستجوی خدا

نگاه به درون و دیدن خدا

لحظه هایت سر شار از بوی خدا  . . .

.

.

.

آنهایی که به بیداری خداوند اعتماد دارند ، راحت تر می خوابند . . .

.

.

.

معبودا

به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند . . .

.

.

.

ما که از ترس خدا او را عبادت می کنیم / بر تعصب های خود یک عمر عادت می کنیم

هر نمازی با خودش تجدید بیعت کرده و / ساعتی دیگر به او راحت  خیانت می کنیم

ما که مغروریم ازاینکه مسلمان زاده ایم / با طلبکاری ، تقاضای شفاعت می کنیم

.

.

.

تو تکراری ترین ” حضور ” روزگار منی

و من عجیب ؛ به آغوش تو

از آن سوی فاصله ها

خو گرفته ام . . .

.

.

.

چه زیباست هنگامی که در اوج نشاط و بی نیازی هستی دست به دعا برداری . . .

.

.

.

میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا

خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا . . .

.

.

.

خدایا !

من چیزی نمیبینم .

آینده پنهان است.

ولی آسوده ام ،

چون تو را می بینم

و تو همه چیز را . . .

.

.

.

با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود نام تو را می توان سرود

بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍

با دستهای روشن تو می توان گشود

.

.

.

ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی

هر دم که ترا دهم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیابی. . .

.

.

.

از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن !

چی داری؟ هیچ

حالا به همه نداشته هایت ،خدا رو اضافه کن !

چه کم داری؟ هیچ

.

.

.

خدایا

راهی نمیبینم ، آینده پنهان است اما مهم نیست

همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را  . . .

.

.

.

خدا یا گر نبخشی آنچه خواهم/گر ببخشی درد وبلا تو با هم

به نام حکمت آنرا می پذیرم/که عشق غیر تو باشد گناهم . . .

.

.

.

خدایا مرا ببخش

بابت هر آنچه کردم و نباید

و هر آنچه نکردم و باید . . .

.

.

.

چاره ی ما ساز که بی یاوریم / گر تو برانی به که روی آوریم؟

پیش تو گر بی سر و پا آمدیم / هم به امید تو ، خدا آمدیم . . .

.

.

.

عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم / تقویمها گفتند و ما باور نکردیم

دل در تب لبیک تاول زد ولی ما / لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم

اللهم لبیک

.

.

.

میخوانمت در بلندی که خودت بلند ترینی

میخوانمت به مهربانی که خود مهربان ترینی

میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی

میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی

همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست

تا بگویم خدایا دوستت دارم ، من خدا را دارم!

.

.

.

الهی دانایی ده که در راه نیفتم

و بینایی ده که در چاه نیفتم

الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم

و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم . . .

  • محمد ملک محمودی

emergence of Imam Mahdi

امام علی (ع) می فرماید :

 من المحتوم الذی لابد منه ان یکون قبل القائم

« خروج السفیانی – و خسف بالبیداء و قتل النفس زکیه و المنادی من السماء و خروج الیمانی»

  کتاب ارشاد- شیخ مفید 

طبق این روایت علائم قطعی و نشانه های حتمی ظهور پنج دسته اند که ما هر یک از آنها را در این مطلب پورتال آسمونی به اختصار بیان می نماییم: 

۱-خروج و شورش سفیانی :

قطعی ترین نشانه در روایات شیعه شورش و خروج سفیانی است اما در کتب حدیث اهل سنت از سفیانی اسمی نیست و در عوض در کتب اهل تسنن از شخصی به نام دجال سخن رفته و تعداد احادیث مربوط به او بسیار بیشتر از روایات شیعه در مورد سفیانی است البته از دجال در بعضی از از روایات شیعه هم نام برده شده است که بعدا به توصیف آن خواهیم پرداخت(انشاالله). اما در مورد سفیانی از امام صادق(ع) رسیده است که:

«و من یحتوم خروج سفیانی من رجب»

 از علائم حتمی ظهور٬ شورش سفیانی در ماه رجب است.

کتاب الغیبه 

در روایت دیگری حضرت فرموده اند که: سفیانی طبق روایتی از امیر المومنین(ع) فردی است با نام عثمان از نوادگان ابوسفیان و بسیار خبیث و قسی القلب و مدت ۸ یا۹ ماه غارت و کشور گشایی می کند. 

سپس حضرت مهدی(عج) او را از بین می برد و در بعضی روایات آمده که حضرت عیسی (ع) در بیت المقدس سفیانی را می کشد. اما قبل از نابودی شخص سفیانی لشکر خونخوار او در سرزمین بیداء به زمین فرو می روند.

(خسف بیداء) که خسف بیداء نیز این خود از علائم حتمی ظهور است و ما قبل از شرح این واقعه مختصری در وصف دجال می گوییم :

دجال :

دجال صیغه مبالغه از کلمه دجل به معنای پنهان کننده حق و آشکار کننده باطل و گفته شده که نام اصلی دجال ٬ صاید بن صید است و والدینش هر دو یهودی اند و ۳ سال قبل از خروجش قحطی می شود. در روایات اهل تسنن خصوصیاتی برای دجال گفته شده از جمله اینکه فردی کافر کیش و دارای عمر طولانی٬کوتاه قد٬ چاق و زشت رو است. که تمام عالم جز مکه و مدینه را تصرف می کند و هنگام خروجش حضرت بقیه الله بر سفیانی فائق آمده است. 

۲- خسف بیداء :

بیداء نام سرزمینی است در دو منزلی مدینه و خسف٬ به معنای بلعیدن و نابود کردن است و طبق روایات متعددی تمام لشکر سفیانی پس از جنایتهای بی شمار هنگام عبور از این سرزمین به دل زمین فرو رفته و نابود می شوند و فقط سه نفر از این لشکر زنده می ماند(امام باقر(ع))

کتاب الغیبه

در جای دیگر امام باقر می فرماید: و ینرل جیش السفیانی البیداء فینادی مناد من السماء یا ابیدالقوم٬ فیخسف بهم. «سپاه سفیانی در سرزمین بیداء فرود می آیند٬ پس منادی آسمانی بانگ می دهد ای سرزمین بیداء این جمعیت را نابود ساز٬ آنگه همگی در کام زمین فرو می روند.»

ارشاد مفید 

۳- صیحه ی آسمانی :

 از مجموع روایات در باب نداهای آسمانی بر می آید که این ندا ها دو نوعند :

۱- یک دسته جزء نشانه های غیر حتمی اند مثل ندای آسمانی در ماه رجب

۲- یک دسته جزء نشانه های حتمی ظهورند مثل دو صیحه ی آسمانی که در یک روز از ماه رمضان واقع می شوند.

امام باقر(ع) می فرماید:

لابد من هاتین الصوتین قبل خروج القائم صوت من السماء و هو صوت جبرئیل و صوت من الارض و هو صوت ابلیس اللعین.

کتاب الغیبه – شیخ طوسی

حتما قبل از ظهور قائم(عج) این دو صوت شنیده می شودیکی از آسمان که صدای جبرئیل است و دیگری از زمین صدای شیطان لعین است.

امام صادق در دنباله ی آیه ی: 

واستمع یوم ینادی المنادی من مکان قریب یوم یسمعون الصیحه القائم من السماء و ذلک یوم الخروج.

آنگاه که منادی از مکانی نزدیک ندا می دهد گوش فرا دار…) می فرمایند:

ینادی المنادی باسم القائم و اسم ابیه علیهماالسلام و الصیحه فی هذه الایه صیحه القائم من السماء و دلک یوم الخروج.

تفسیر قمی

«منادی با نام حضرت قائم و نام پدرش ندا سر می دهد و صیحه در این آیه همان بانگ آسمانی و صیحه زمان قیام حضرت است و آن روز روز خزوج قائم است.»

در روایتی پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: مفاد و مضمون این آیه چنین است:

ایها الناس قطع عنکم مده الجبارین و ولی الامر خیرامه محمد فالحقوا بمکه.

کتاب الاختصاص – شیخ مفید

هان ای مردم مهلت ستمگران به پایان رسیده و بهترین امت محمد(ص) به پیشوایی برگزیده شد٬ خود را در مکه به او برسانید.

امام باقر می فرمایند:«منادی آسمانی در ابتدای روز بانگ می زند ای مردم! آگاه باشید حق با علی(ع) و شیعیان اوست وشیطان لعنه الله درآخر روز صدا می زند حق با سفیانی و پیروان اوست.»

ارشاد- شیخ مفید 

۴- قتل نفس زکیه :

اغلب روایات در باب کشته شدن نفس زکیه متعلق به کتب بزرگ شیعه است ولی در کتب اهل سنت روایتی بر رد آنها نبوده استو بعضا روایاتی موافقی هم وجود دارد در مورد نفس زکیه سه نظریه وجود دارد که عبارتند از:

۱- نفس زکیه از نظر لغت به معنای انسان کامل و تذهیب نفس کرده است و محدثین آن را لقب جوانی از بنی هاشم از فرزندان امام حسین (ع) می دانندکه جزو لشکریان امام زمان بوده و حضرت او را به عنوان پیک برای رساندن پیام خود به مردم مکه به آنجا می فرستند و او پس از ابلاغ پیام حضرت در مکه مورد هجوم مردم قرار می گیرد و مظلومانه در بیت الحرام در بین رکن و مقام در ماه حرام به شهادت می رسدو طبق روایت پانزده روز پس از این واقعقیام حضرت واقع می شود.

۲- بعضی دیگر از محدثین نفس زکیه را از اولاد امام حسن(ع) می داند و می گویند وی پشت دروازه ی کوفه(نه مکه) به همراه هفتاد نفر از صالحین به شهادت می رسد.

۳- گروه سوم گفته اند که او کسی نیست جز ابو عبدالله محمد بن عبدالله بن الحسن ابن الحسن بن علی بن ابی طالب که در زمان منصور دوانیقیخلیفه عباسی سر به شورش برداشت و کشته شد.

این گروه وی را از مدعیان مهدویت دانسته و از نظر اخلاقی انسان چندان پاک و کاملی نمی دانند. 

۵-خروج و قیام یمانی :

امام صادق(ع) نسب یمانی را چنین معرفی می کند:

خروج رجل من ولد عمی زید بالیمن

کتاب بشاره الاسلام

از نشانه های ظهور یکی از اولاد عمویم زید است در یمن.

در حدیث دیگری آمده:

پادشاهی در صنعاء یمن به نام حسن یا حسین خروج می کند.

و در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که خروج سفیانی و خراسانی و یمانی در یک روز واحد است.

و امام باقر(ع) فرموده اند که سفیانی (عثمان بن عنبس یا عثمان بن عتبه) از شام و یمانی از یمن(از آبادی به نام کرعه) و سید خراسانی (شعیب بن صالح) از ری قیام میکنند.

“و لیس فی الرایات اهی من رایه الیمانی هی رایه هدی لانه یدعو الی صاحبکم “

در بین این سه یمانی هدایت کننده تر از دیگران است و شما را به سوی صاحبتان دعوت و هدایت می کند.

…آنگها که او قیام کرد به سوی او شتاب کن که پرچم هدایت برافراشته استو بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او روا نیست و هرکه نافرمانی او کند اهل آتش است.

کتاب الغیبه – طوسی

و در بعضی از روایات دارد که سید خراسانی نیز با لشکرش به یمانی پیوسته و با سفیانی جنگیده و او را شکست می دهند. 

قیام و خروج سید خراسانی

در برخی از روایات از خروج سید خراسانی به عنوان علائم ظهور نام برده شده (اما ظاهرا در هیچ حدیثی به صراحت جزو علائم حتمی شمرده نشده است.) برخی محدثین سید خراسانی را با سید حسنی یکی دانسته اند. و بعضی نفس زکیه را همان سید حسنی دانسته اند.

به هر شکل تعداد زیادی احادیث همزمان با قیام یمانی و شورش سفیانی از سید خراسانی هم نام برده اند. طبق احادیث سید خراسانی جوانی گندمگون و چهارشانه اهل تمیم است به نام شعیب بن صالح که با چهار هزار نفر از ری قیام می کند. لباسهی ایشان سفید و پرچم هایشان سیاه است و وارد سرزمین ایلیا (قدس) می شود و پرچمدار حضرت مهدی (عج) خواهد بود.



  • محمد ملک محمودی

خوب بـودن,رفـتـار خوب,صفت خوب


با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری دیگران با تو رفتار کنند. راه به سـوی خوشبختی، راهی است که همه می تواننداز آن عـبور کنند، کوچک و بزرگ، پیر و جوان. اما رسیدن به آن، مستلزم داشتن خصوصیاتی ویژه است.


در این مقاله که از سایت بانک مقالات فارسی انتخاب شده است قـصد داریـم شـما را بـرای رسیـدن به خوشبختی راهنمایی کنیم .

تعـجب نـکنـید اگـر دیدید کسی از اینکه » به او اطـلاق شـود، نــاراحت شود. این ناراحتی از مفهوصفت «خوبم «خوب بـودن» نشـات نمی گیرد، بلکه ممکن است آن فرد معنای واقعی آن را نداند .

عـقـاید و نـظرات مختلف و گاه متناقضی در رابطه با مفهوم « رفـتـار خوب و پسندیـده» وجــود دارد کـه انـسان را گـیـج و سـردرگم می کند. انسان ها از هـمان دوران کـودکی با این مفهوم دچار مشکل بوده اند. بچه ها نمی دانند که نمره انضباطشان در مدرسه به خاطر کدام رفتار یا عمل زشت یا ناپسندشان پایین آمده است. اعتقاد کلی بر این است که بچه ها باید جلوی چشم بزرگترها باشند اما صدایی از آنها در نیاید. با این عقیده، از «خوب بودن»، مفهوم غیر فعال بودن و ساکن بودن تلقی می شود .

اما، برای واضح شدن این مفهوم مبهم و گنگ، راه هایی وجود دارد .

در همه زمان ها و مکان ها، انسان ها برای خود ارزش ها و اعتقادات خاصی داشته اند که به آنها احترام می گذاشتند. این ارزش ها، فضیلت نامیده می شد که به انسان های خردمند، انسان های پاک و مقدس، قدیسان و خدایان اطلاق می شد. این همان چیزی بود که اختلاف میان انسان های وحشی و بی فرهنگ با انسانهای تربیت شده و تحصیلکرده، و اختلاف میان جامعه منظم و جامعه پر هرج و مرج را مشخص می کرد .

البته نیازی به انجام تحقیقات بسیار نیست که بفهمیم مفهوم واژه ی «خوب» چیست. می توان در رابطه با این موضوع از خرد خویش نیز کمک گرفت.

هر انسانی می تواند به این مفهوم دست یابد .

اگر هر کس فکر کند که دوست دارد دیگران با او چگونه برخورد کنند، فضیلت انسانی را کشف خواهد کرد. فقط کافی است ببینید که می خواهید رفتار دیگران با شما چگونه باشد .

احتمالاً قبل از هر چیز دوست خواهید داشت که رفتار دیگران با شما منصفانه باشد. دوست ندارید مردم در مورد شما دروغ بگویند یا بیرحمانه محکومتان کنند. درست است؟

▪ دوست دارید دوستان و همراهانتان به شما وفادار باشند. دوست ندارید به شما خیانت کنند

▪ دوست دارید مردم در ارتباطات و معاملاتشان با شما منصف باشند .

▪ دوست دارید با شما صادق باشند و فریبتان ندهند .

▪ دوست دارید با شما مهربانانه و به دور از هرگونه خشونت رفتار کنند .

▪ دوست دارید حقوق و احساسات شما را نیز در نظر گیرند و آنها را زیر پا ننهند .

▪ در زمان ناراحتی، دوست دارید با دلسوزی و شفقت با شما رفتار کنند .

▪ دوست دارید در مواقع خشم، به جای عصبانیت و داد و فریاد، در برخورد با شما خشمشان را کنترل کنند .

▪ اگر عیب و نقصی دارید، یا اشتباهی از شما سر می زند، دوست دارید دیگران به جای انتقاد، با مدارا و شکیبایی با شما رفتار کنند .

▪ به جای انتقاد یا تنبیه شما، دوست دارید بخشندگی کنند. درست است؟

▪ دوست دارید مردم با شما مهربان و خیراندیشانه برخورد کنند، نه بدجنسانه و از سر بدخواهی .

▪ دوست دارید دیگران به شما و توانایی هایتان اعتماد داشته باشند و به شما شک نکنند .

▪ دوست دارید و احترام بگذارند نه اینکه خوارتان کنند و به شما توهین کنند .

▪ دوست دارید مؤدبانه و باوقار با شما رفتار کنند .

▪ دوست دارید همه مردم تحسین و تمجیدتان کنند .

▪ وقتی کاری برای کسی انجام می دهید، دوست دارید از شما قدردانی کند .

▪ دوست دارید دوستانه و با صمیمیت با شما برخورد کنند .

▪ دوست دارید بعضی از آنها عاشقتان شوند .

و بیش از همه، دوست دارید آنها به این کارها فقط تظاهر نکنند، دوست دارید این کارها را از ته دل و از روی انسانیت انجام دهند .

اگر کمی فکر کنید، می بینید کسی که اطرافیانش با او اینچنین برخورد می کنند، زندگی بسیار خوشایند و مطبوع خواهد داشت. و مطمئناً چنین شخصی به هیچ وجه روح عناد و کینه را در برابر کسانی که با او اینگونه رفتار می کنند، در خود پرورش نخواهد داد .

پدیده جالبی در روابط انسانی هست به این صورت که وقتی یک نفر سر دیگری داد می زند، فرد دوم انگیزه ای برای برگرداندن این فریاد دارد. یعنی فرد همانطور که با دیگران رفتار می کند، مورد برخورد قرار می گیرد. اگر با دیگران با خشونت و بدجنسی رفتار کند، با او همانطور رفتار می شود و اگر با دیگران با مهربانی و دوستی برخورد کند، با او همانطور برخورد می شود .

در دنیای خیالی فیلم و داستان، ما افراد تبهکار و شرور مؤدبی می بینیم که زیردستانشان با آنها با احترام رفتار می کنند، و از طرف دیگر قهرمانانی می بینیم که بسیار خشن و بی نزاکت هستند. چنین چیزی در دنیای واقعی صحت ندارد. تبهکاران واقعی معمولاً افرادی خشن هستند که زیردستانشان حتی از خود آنها نیز خشن ترند. نمونه ای از آن ناپلئون و هیتلر هستند که از طرف نزدیکترین افرادشان مورد خیانت قرار گرفتند. قهرمانان واقعی نیز افرادی هستند که با دوستان و نزدیکانشان در کمال محبت و نزاکت صحبت می کنند .

وقتی شانس ملاقات و صحبت کردن با افراد تراز بالای حرفه ی خود را داشته باشید، خواهید دید که آنها نجیب ترین و نازنین ترین انسان هایی هستند که در طول عمرتان دیده اید. به خاطر همین رویه و اخلاق نیکوست که به این درجه رسیده اند: چون سعی می کنند با دیگران خوب و صحیح برخورد کنند. اطرافیانشان نیز به همین گونه به آنها پاسخ می دهند و خطاهای کوچکشان را با بزرگواری می بخشند .

از این نکات به این نتیجه می رسیم که افراد به طریقی می توانند به فضیلت انسانی دست یابند، که تشخیص دهند که دوست دارند چطور با آنها رفتار شود. از این طریق است که ابهام در مفهوم واژه «خوب بودن» نیز از میان می رود. حال می فهمیم که خوب بودن به معنای ساکت و غیر فعال در گوشه ای کز کردن نیست، بلکه می تواند نشانه فعالیت بسیار شدید باشد .

حال با خود فکر کنید اگر کسی سعی کند تا با اطرافیانش با انصاف، وفاداری، مردانگی، صداقت، مهربانی، دلسوزی، شکیبایی، بخشندگی، خیرخواهی، اعتماد، ادب و احترام، تحسین، رفاقت، عشق، و درستی رفتار کند، چه اتفاقی می افتد؟

ممکن است کار سختی باشد، اما به این فکر کنید که چندین انسان دیگر نیز به شما همینطور پاسخ خواهند داد.

به این روش، در صورت بروز هر گونه اشتباه و خطا، دیگران او را راحت تر خواهند بخشید و خطاهایشان را نادیده می انگارند. و انسان زندگی خوشایندتر و زیباتر خواهد داشت.

انسان می تواند بر رفتار اطرافیانش نیز تاثیر بگذارد. با اتخاذ یکی از این فضیلت های اخلاقی در هر روز، و اعمال آن بر اطرافیانتان، یک قدم به خوشبختی نزدیک تر شوید. با این اقدام شما، کم کم همه اطرافیانتان نیز این گونه خواهند شد. و علاوه بر منفعت های شخصی، با این اقدامتان می توانید دریچه ای به سوی روابط انسانی باز کنید.

  • محمد ملک محمودی

جمله درد دل با خداوند

خدایا
گوش کن به التماسهای من
شرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز دراز
مرا گوش کن ، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز
.
.
راز این داغ نه در سجده‌ی طولانی ماست
بوسه ی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست

.
.
برایم نوشته بود :
گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند شاید چون آرزوهایم بلندند …
ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :
امیدی هست چون خدایی هست … آری و چه زیبا نوشته بود !
همواره با خود تکرار میکنم امیدی هست ؛ چون خدایی هست …
.
.
خداوندا
خسته ام از فصل سرد گناه و دلتنگ روزهای پاکم …
بارانی بفرست ، چتر گناه را دور انداخته ام !

.
یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند ، در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل میگه : ای خدای من !
راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست !!!
ایشان در جواب فورا دو بیت از سعدی می خواند :
چنان لطف او شامل هر تن است
که هر بنده گوید خدای من است
چنان کار هرکس به هم ساخته
که گویا به غیری نپرداخته
.
.
خدایا
در 2راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده ، نکند که با نسیمی راهم را کج کنم !
.
.
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمانها
به روی ما همیشه باز باشد

.
.
در دستور زبان عرفان ، فعل اینگونه صرف می شود :
من نیستم ، تو نیستی ، او همیشه هست !

.
.
باز هم صبح شد ، پروردگارا :
از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم
از اینکه فرصت یک شروع مجدد را به من عطا کردی متشکرم
از تو میخواهم به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی تا امروز اشتباهات دیروز را تکرار نکنم
فرصتهایی که در اختیارم قرار میدهی از دست ندهم و از یاد نبرم که شاید فقط برای امروز بتوانم دوستانم و یارانم را دوست بدارم !
.
.
خدای خوب من ، زندگی به سختی اش می ارزد اگر تو در انتهای هر قصه ایستاده باشی …
.
.
باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است
.
.
من هیچم و تو در تمامِ هیچِ من همه ای !
.
.
دل خوشِ عشق شما نیستم ای اهل زمین !
به خدا معشوقه ی من آن بالایی ست …
.
.
همه ی ترسها ، دلهره ها ، دلتنی ها ، تنهایی ها و همه دردارو خط می زنم با یه واژه !
“خـــــــــــــــــــدا”
.
.
همه درها اگه بسته س ، رو به آسمون دعا کن
اونجا که پنجره بازه تو فقط خدا خدا کن

.
.
پروردگارا
یاری ام ده تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند ، همدل و همدردشان باشم زیرا در سودای هر انسانی “روح تو” خانه گزیده است !

.
.
خدایا وقتی تو پشتمی مهم نیست کیا جلوم هستن …
.
.
عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست
پرستش راه تسکینه ؛ پرستیدن تجارت نیست !

.


.
یک روز دیگه و صبح زیبا رسید ؛ خدایا شکرت که نمی گذاری بترسم از شروع دوباره !

.
عبادت بعضی از ماها مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند و فرار می کنند !
.
.
و بدان کلید گنجها ، سعادت و خوشبختی در همت تو و توکل به خداست !

.
.
گاهی در شتاب زندگی گوشه ای بایست و بگو : خدایا می دانم که هستی …

.
.
این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت
هرکجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود
گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت
.
.
نگران فردایت نباش ، خدای دیروز و امروزت ، فردا هم است …

.
.
وقتی عبارت “خدا را به یاد داشته باش” را می خوانم در ذهنم و در قلبم گزینه “همیشه” را برایش تیک می کنم !

.
.
شیخ رجبعلی خیاط :
چشمت به نامحرم می افتد
اگر خوشت نیاید که مریضی
اما اگر خوشت آمد فورا چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو :
یا خیر حبیب و محبوب …
یعنی : خدایا من تو را می‌خواهم ، اینها چیه ؟ اینها دوست داشتنی نیستند …
.
.
خدایا
با تو که باشم تمام دورها نزدیکند و ناممکن ها ممکن !

  • محمد ملک محمودی

 

آسان‌ترین راه‌های گناه نکردن

 

پرمودا باترا روانشناس هندی می‌گوید بزرگ‌ترین آتش‌های جهان را با یک فنجان آب می‌توان خاموش کرد. کافیست زمان را در یابید. یعنی به موقع اینکار انجام گیرد. زمانی که جرقه‌ای زده شد و آتش به تازگی در حال خود نمایی است همان موقع با یک فنجان آب آتش خاموش می‌شود. آسیب‌ها و گناهان را نیز در همان آغاز باید مهار کرد. بی مبالاتی و اهمال دامنه آنرا به سراسر زندگی گسترش داده و خاموش کردن آن کار بسیار دشوار و گاهی ناممکن خواهد بود .

 

 

همه ما خواهان سلامت و سعادت و نیکبختی در دنیا و قرار گرفتن در قرب الهی و محشور شدن با اولیاء خدا در آخرت هستیم. اما در بستر حرکت و تلاش در جهت رسیدن به اهداف متعالی فوق بعضاً در گرداب گناه و آلودگی گرفتار می‌شویم. می‌لغزیم، می‌لنگیم، می‌مانیم.

 

فرصت سوزی می‌کنیم. هر بار تصمیم بر عدم تکرار گناه و لغزش می‌گیریم. توبه می‌کنیم. اما بار دیگر گرفتار می‌شویم. چه کنیم؟ چه تدابیری بیندیشیم؟ آیا ممکن است گناهان خود را به صفر نزدیک کنیم؟ آیا رسیدن به مقام (نه معصومیت) که به مرز عصمت ممکن است؟ ابوذرها، مقدادها، میثم تمارها، مالک اشترها، زینت‌ها، ام البنین ها، خدیجه کبراها و نیز در دهه‌ها و سده های اخیر شیخ انصاری‌ها، میرزا جواد ملکی تبریزی‌ها، امام خمینی‌ها چگونه بدان مقام‌ها رسیدند؟

 

بیایید اندکی بیندیشیم – تصمیم بگیریم – تمرین کنیم – عمل کنیم. پرواز را بیاموزیم و به آن قله‌های رفیع اخلاقی و عرفانی برسیم. هم به آرامش و نشاط دنیوی و هم به سعادت و خوشبختی اخروی برسیم. برای رسیدن بدین مقام چند گام ساده لازم است خداوند دین و قرآن و انبیاء و چهارده نور آسمانی را برای راحتی و سهولت طی طریق ما طراحی و ترسیم نموده، نه برای سختی و شکنجه و ناراحتی و عذاب ما.

 

خداوند از رگ گردن به ما نزدیک‌تر از خود ما به ما مهربان‌تر است. پس چگونه و چرا باید ما را در رنج و عذاب گرفتار کند؟ دین اتوبان زندگی می‌سازد که هر کسی بخواهد می‌تواند در آن به طی طریق بپردازد. راه‌های پر سنگلاخ و پر پیچ و خم، از آن دور شدگان از دین است. استرس، اضطراب، اعتیاد، تنش، تلخی و گناه در بین دینداران حقیقی در کم‌ترین حّد خود می‌باشند. جالب و عجیب اینجاست که هر قدر امکانات رفاهی بیشتر، جوامع مدرن‌تر رسانه‌های صوتی و تصویری فرا گیرتر و پیچیده‌تر می‌شوند و تعداد تحصیلکردگان افزایش می‌یابد و آمار بی سوادان کاهش می‌یابد. بر آمار ناهنجاری‌های اجتماعی از جمله طلاق، اعتیاد، خشونت، قانون گریزی، ... و نیز ناآرامی‌های روانی و بداخلاقی‌ها افزوده می‌شود.

 

 

چه باید کرد؟ برای پاسخ به سؤالات مذکور چه برنامه‌ها و توصیه‌هایی ارائه می‌شود؟ عارفان و عالمانی که خود به قله‌های فضایل اخلاقی و دوری از مصائب و معصیت‌ها رسیده‌اند چه گفته‌اند؟ جهت پرهیز از اطاله احکام اصلی‌ترین توصیه‌های سالکان و راهیان نور را با هم می‌خوانیم: به امید آنکه بدانیم و بخوانیم و عمل کنیم.

 

1- راحت‌ترین راه گناه نکردن، در محیط و فضای آلوده وارد نشدن در آب گناه مسموم کننده است. واقع شدن در فضای آلوده به گناه، مثل واقع شدن در محیطی آغشته به بیماری واگیر است. آثار مخرب آن اجتناب ناپذیر است. مگر در مورد افراد بسیار استثنایی مثل حضرت یوسف (علیه السلام) که وقتی وارد کاخ شد. کاخ نشینان را تغییر داد و خود تحت تاثیر محیط واقع نشد. همچنین آنگاه که وارد زندان شد. زندانیان را منقلب و متحول ساخت. اما در مورد افراد عادی این فرآیند به ندرت پیش می‌آید. لذا برای گناه نکردن دوری از گناه از ضروریات بسیار مهم بشمار می‌آید. مثلاً اگر در اتاقی، چند نفر در حال غیبت کردن هستند. تا زمانی که وارد آن اطاق نشده ایم از غیبت و آثار مخرب آن در امان هستیم. اما به محض ورود به آن مکان چه غیبت بکنیم چه بشنویم در هر صورت آلوده به گناه شده‌ایم.

 

2- دوری از دوستان و آشنایان و معاشرانی که اهل معصیت و گناه هستند. در آموزه‌های دینی انسان به آئین و مرام همنشین خود خوانده شده است. شخصیت و موقعیت هر کس را از طریق همنشینانش می‌توان محک زد. بنابر این برای پرهیز از گناه و لغزش نباید با کسانی که گناه می‌پراکنند، معاشرت نمود بنا به گفته امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) «طبع آدمی خوبی‌ها و بدی‌ها اخلاقی و رفتاری دیگران را از آن خود می‌کند. پس با خوبان معاشرت کنید تا از خوبان و پاکان به شمار آیید.»

 

3- بیکاری مساویست با بیماری و هم نشینی با شیطان. لذا هرگز بیکار نباشید. 24 ساعت شبانه روز را به 3 قسمت مساوی تقسیم کنید. 8 ساعت خواب، 8ساعت کار، 8ساعت بی کار این 8ساعت بیکاری را با برنامه ریزی مطلوب و مشروع پُر کنید. به طور مثال 5/1ساعت مطالعه کتاب‌های اخلاقی، دینی، عرفانی و تربیتی، 1ساعت عبادت، نیم ساعت ورزش، 1ساعت با همسر بودن، 1ساعت با فرزند یا فرزندان گذراندن، 1ساعت ارتباط با خویشان و اطرافیان (تلفنی – حضوری)، 5/1ساعت استفاده مطلوب از برنامه‌های صدا و سیما و ....

 

4- برای دوری از بدی‌ها و پلیدی‌ها و گناهان همین بس که از آنچه در دیگران می‌بینیم و نمی‌پسندیم. دوری کنیم. این سفارش علی (علیه السلام) است که فرمودند: برای تربیت خود همین بس که از آنچه در دیگران می‌بینی و نمی‌پسندی دوری کن. ( غرر – ح 3241)

(لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان)

 

5-مطالعه سر گذشت انسان‌های بزرگ اسلامی، ایرانی و جهانی، تأثیر فوق العاده ای در رویکرد و عملکرد هر انسان بی غرضی خواهد داشت. این مهم را در فرآیند مبارزه و مقابله با گناه فراموش نکنید.

 

خداوند از رگ گردن به ما نزدیک‌تر از خود ما به ما مهربان‌تر است. پس چگونه و چرا باید ما را در رنج و عذاب گرفتار کند؟ دین اتوبان زندگی می‌سازد که هر کسی بخواهد می‌تواند در آن به طی طریق بپردازد. راه‌های پر سنگلاخ و پر پیچ و خم، از آن دور شدگان از دین است

 

6-  عوامل و عناصر تحریک کننده غرایز و شهوات همچون – فیلم‌ها، عکس‌ها، و کتاب‌های مبتذل بنزینی بر روی آتش نفس امّاره خواهد بود. بنزین را از آتش دور کنید.

 

7- شیرینی و حلاوت، دوری از گناه را همواره در ذهن و زندگی تداعی و تکرار و تلخی و نتیجه ملال آور گناه را نیز یادآوری کنیم. از آینده به امروز نگاه کنیم. سریال زندگی خود را بنویسیم و فرآیند و پایان سریال را با خوبی‌ها و زیبایی‌های اخلاقی طراحی کنیم تا هر بیننده و خواننده سناریوی سریال زندگی ما، با دیده تحقیر آمیز به ما ننگرد.

 

8-  خود را به دو بال پرواز پر فراز آسیب‌ها و آفت‌ها مجهز کنیم. دو بال پرواز دین است و دانش، بدون دانش ، دین پوسته‌ای بی مغز و بدون دین، دانش چراغی در دست دزد خواهد بود. (که گزیده‌تر برد کالا) – منظور از دین اکتفا به چند رکعت نماز و سالی یک ماه روزه و مرتب به زیارت رفتن و بر سجاده نشستن و ذکر زبانی اکتفا کردن نیست.

 

منظور دینداری علاوه بر این‌ها خدمت بی توقع به مردم، پر کردن اوقات زندگی با خوبی‌ها، ادب در برابر عالمان و عارفان و والدین و معلمان. مهار خشم و غیبت و حسادت و نیک همسرداری کردن و تلاش در جهت تربیت دینی فرزندان، مشارکت در سرنوشت جامعه، این‌ها موانع عمده‌ی آلوده شدن به بیهودگی و گناه و بطالت است.

 

9- پرمودا باترا روانشناس هندی می‌گوید بزرگ‌ترین آتش‌های جهان را با یک فنجان آب می‌توان خاموش کرد. کافیست زمان را در یابید. یعنی به موقع اینکار انجام گیرد. زمانی که جرقه‌ای زده شد و آتش به تازگی در حال خود نمایی است همان موقع با یک فنجان آب آتش خاموش می‌شود. آسیب‌ها و گناهان را نیز در همان آغاز باید مهار کرد. بی مبالاتی و اهمال دامنه آنرا به سراسر زندگی گسترش داده و خاموش کردن آن کار بسیار دشوار و گاهی ناممکن خواهد بود. اگر چه گناه نکردن آسان‌تر از توبه کردن است، اما بلافاصله توبه کردن و خاموش کردن جرقه‌های گناه، اقدامی است که در فرآیند پرهیز از گناه و پاک شدن و پاک ماندن ضروریست.

  • محمد ملک محمودی

طرح قالب:محمد ملک محمودی